
همیشه آرام باش اگر می خواهی بزرگی را تجربه کنی
به یاد داشته باش که بزرگترین اقیانوس جهان هنوز هم آرام است.
همیشه آرام باش اگر می خواهی بزرگی را تجربه کنی
به یاد داشته باش که بزرگترین اقیانوس جهان هنوز هم آرام است.
احساس و کیفیت اتفاقات زندگی
آیا تا به حال برایتان این سوال پیش آمده که چرا گاهی اوقات در مسافرت، اتفاقات ناخوشایندی را تجربه میکنیم. گاهی هم بدون برخورد با یک مورد اتفاق ناگوار، به مقصد میرسیم؟
پاسخ سوال، "احساس" است. بله. آنگاه که احساس خوب و مثبتی مُبتنی بر آرامش و شادی داشته باشید قطعا" کیفیت اتفاقات زندگی شما به بهترین شکل ممکن رخ میدهند.
برعکس، وقتی احساس شما منفی است که میتواند شامل، غم و اندوه، خشم و عصبانیت و کینه بوده باشد آنگاه روند اتفاقاتی را که تجربه میکنید ناخوشایند و ناگوار خواهند بود.
اما این اتفاقات چگونه رخ میدهند؟
در اینجا به صورت خیلی مختصر به طوری که از حوصله شما خارج نباشد به دلایل آن میپردازم تا با رعایت کردن آنها، ان شاءالله همیشه اتفاقات زندگی شما زیبا و رضایت بخش برایتان رخ بدهند.
هر کاری که باعث بشود حال ما خراب شود آنگاه احساس ما خراب و منفی خواهد شد. کارهایی مثل دروغ گفتن، حسادت، مجادله و گفتگوهای بیثمر، خشم و عصانیت، کینه و دشمنی، همگی موجب ایجاد احساس منفی در ما خواهند شد.
وقتی احساس منفی بوجود آمد ( نشانه آن خراب شدن حال ماست) آنگاه این احساس از طریق ضمیرناخودآگاه ما به کائنات ارسال میشود. این فرآیند در کسری از ثانیه رخ میدهد.
کائنات با دریافت احساس منفی از طرف ضمیرناخودآگاه ما، بلافاصله شروع به کار کرده و بصورت اتوماتیک و بسیار دقیق، کیفیت اتفاقات زندگی ما را در آینده تدارک خواهند دید.
این اتفاقات با سرعت عجیب و خارق العاده و غیر قابل تصوری انجام میشود. به طوری که مثلا" اگر شما هنگام بیرون رفتن از خانه، عصبی شده و احساستان خراب بشود، از همان لحظهای که احساستان خراب شده، شما مَشمول اتفاقات بد خواهید بود.
در کوچه یک اتفاق بد رخ میدهد. هنگام عبور از خیابان حادثهای باعث ترس و نگرانی شما خواهد شد. موتورسواری آن چنان از کنارتان عبور میکند که موجب ترس و اضطراب شما میشود. موبایلتان زنگ میخورد و هنگامی که میخواهید آن را از جیبتان در بیاورید به ناگاه حواستان پرت شده و موبایل به زمین میافتد. دیگر این مثال های منفی را ادامه نمیدهم چون خودتان موارد بسیاری را میتوانید حدس بزنید.
پس ارتباط خاص و پیچیدهای که بین ضمیرناخودآگاه ما و کائنات وجود دارد باعث بروز اتفاقات خوب یا بد در زندگی ما میشوند. به یاد داشته باشید که نوع اتفاقات عوض نمیشود. یعنی وقتی احساس شما خوب و مثبت است این طور نیست که اصلا" موتور سواری از کنار شما عبور نکند. یا موبایل شما زنگ نخورد. بلکه تمام این اتفاقات روی خواهند داد اما به شکل پسندیده و خوبی که موجب ناراحتی شما را فراهم نخواهند کرد.
وقتی شخصی با احساس منفی مثل خشم و عصبانیت به نیت مسافرت از منزل خارج میشود، از زمانی که شروع به حرکت میکند اتفاقات پیش رو به شکل ناخوشایندی برایش رخ خواهند داد. از خراب شدن ماشین گرفته تا جریمه شدن. از پنچری اتومبیل تا گم شدن وسایل و مدارک شخصی. بعبارتی اتفاقات پیش رو آبستن کیفیت بسیار ناخوشایندی خواهند بود.
حال این احساس منفی هر چقدر بدتر باشد کیفیت اتفاقات ناخوشایند و ناگواری که سر راه ما بوقوع خواهند پیوست به همان نسبت بیشتر و بدتر خواهند بود.
گاهی اوقات یک اتومبیل فقط پنچر شده و ساعتی راننده و سرنشینانش را مُعطل خواهد نمود. گاهی هم ترکیدن لاستیک موجب انحراف خودرو شده و اتومبیل با کوه و دره برخورد میکند. گاهی هم این تصادف به شکل برخورد با یک خودروی مقابل خواهد بود[...]
این خاصیت قیاس است. وقتی خودتان را با کسی مقایسه میکنید آنگاه توانائیها و استعدادهای شما پنهان میشوند. تمام ما آدمها در بعضی موارد و موضوعات، با هم اشتراک داریم. مثلا" راه رفتن، دیدن و شنیدن، حرف زدن، تحصیل کردن، کار و ورزش و خیلی چیزهای دیگر.
با وجود این، گاهی اوقات انگار ما دلمان نمیخواهد این امتیازات را در دیگران برجسته ببینیم و شاهد موفقیت آنها باشیم در حالی که خودمان هنوز در سطح پائین تری از موفقیت هستیم.
شما هرگز نعمت جدیدی را بدست نخواهید آورد در حالی که از بابت داشته های فعلی خودتان ناخشنود و ناسپاس هستید.
هر گاه این سوال همراه با یک احساس غم و اندوه و نا امیدی، در ذهن ما ایجاد شود که چرا دیگران از من سرتر هستند، دقیقا" همان وقت است که مقایسه ذهنی ما با دیگران شروع شده است. یعنی مقایسه کردن خود با دیگران، زمینه این تفکر را فراهم میکند که چرا من در جایگاه دیگری نیستم؟ درحالی که باید به جایگاه خود فکر کنیم نه دیگران. تمرکز به جایگاه خودمان است که ما را در مسیر موفقیت هدایت می کند نه جایگاه دیگران.
تفکر مقایسه کردن خود با دیگران، شرایطی را ایجاد میکند که ما فقط نقاط قوت دیگران را ببینیم. در مقابل در خودمان فقط ضعف و ناتوانی خواهیم دید.باید به یادداشت که ضمیرناخودآگاه، باورپذیری بالایی دارد.
مقایسه کردن خود با دیگران موجب میشود که تمام توانائیهای ما فاکتور گرفته شود و ما دیگر از داشته هایمان لذت نبریم.
فقط چیزهایی را خواهیم دید که در دیگران وجود دارد و در ما نیست. این بزرگ نمائی داشته های دیگران، زمانی ایجاد میشود که ما دیگر داشتههای خودمان را نمیبینیم یا برایمان کم ارزش و بی ارزش شده اند.( مرغ همسایه غاز به نظر میرسد).
تصور ضعف و ناتوانی در مقابل دیگران که از مقایسه کردن خود با آنها بوجود آمده است انگیزه ما را نسبت به حرکت به سمت هدف ضعیف تر میکند.
تمایلی به رفتن به سمت هدف نشان نمیدهیم چون فکر میکنیم که تلاشمان بیهوده است. چون در جایگاهی که باید باشیم نیستیم. این تصور به خاطر آن بوجود آمده که ما داشته های دیگران را در کانون توجه خودمان قرار دادهایم.
عدم تحرک و تلاش و حرکت به سوی هدف در چنین شرایطی، خود عاملی دیگر برای عقب ماندن و دیر یا هرگز به هدف نرسیدن است. در حالی که دیگران همچنان مشغول کار و تلاش و پیشرفت هستند ما در جا میزنیم و نگاهمان به زندگی و حرکت و پیشرفت آنهاست.
آنها همچنان در حال پیشرفت هستند و این پیشرفت موجب ناراحتی و عصبانیت ما میشود چون همچنان خود را عقب تر میبینیم. هیچ وقت خود و شرایط موجودتان را با دیگران مقایسه نکنید. شرایطی که دیگران هم اکنون در آن به سر میبرند نتیجه تلاش و زحمتی است که در سالیان گذشته متحمل شده اند تا به این مرحله رسیده اند. انتظار اینکه شما هم یک شبه همان شرایط را داشته باشید دور از عقل و منطق است.
روی کار و داشته های خودتان متمرکز شوید. بابت همه داشته هایتان شکرگزار باشید. از خدا تشکر کنید. همیشه هم لازم نیست از زبانتان استفاده کنید. با رفتار و احساس خودتان آن را نشان بدهید.
شاد بودن شما نشانه شکرگزاری است. وقتی شاد هستید بدان معنی است که شما از داشته های فعلی خودتان خوشنود هستید. فقط در حالت رضایتمندی و شادی است که شما میتوانید از قدرت های درونی خودتان و کائنات استفاده کرده و به اهداف دیگرتان دست پیدا کنید.
همانطور که گفته شد روی داشته هایتان تمرکز نموده و آنها را در ذهن و باور خود بزرگ نمائید. ضمیرناخودآگاه شما به مرور زمان، به این باور میرسد که شما واقعا"شخصی بزرگ با ایده هایی والا بوده و طبق ارتباط خاصی که با کائنات عالم دارد شرایطی را برای شما ایجاد میکند که قطعا" موجب خوشحالی شما خواهد شد. شاید بتوان گفت که هدف از خلقت، فقط شادی بوده است. تمام کائنات شاد هستند. جهان هستی شاد است. حرکت و تکاپو در شادی نهفته است. در غم و اندوه و ماتم، سکون و بی تحرکی است. احساس شادی، زبان شکرگزاری از خداوند مهربان است.
وقتی خود را با دیگران مقایسه میکنید در اصل داشته ها و نقاط قوت آنها را به عنوان یک برچسب، روی داشته ها و توانائی های خود میزنید و آنها را میپوشانید. به یاد داشته باشید که کائنات در چنین مواقعی دیگر داشته های شما را نخواهند دید. به عبارتی، ارتباطش با شما و احساستان قطع می شود[...]
آدم با تماشای اخبار منفی و غم انگیز تلویزیون، موجب خراب شدن احساس خود میشود. چشمان ما محتویات برنامه تلویزیون را میبیند. سپس آنها را به ذهن و ضمیرناخودآگاه میفرستد.
ضمیرناخودآگاه طبق ماهیت خاص خودش، قدرت تشخیص خوب یا بد بودن هیچ مطلبی را ندارد. لذا هر آنچه را که توسط ضمیرخودآگاه دریافت کند آنگاه آن را چشم و گوش بسته میپذیرد.
ضمیرخودآگاه شما شامل حواس پنجگانه ( حس بینائی، حس شنوائی، حس لامسه، حس بویائی، حس چشائی) و ارتعاشات فکری ذهن شماست که در هر لحظه از ذهنتان میگذرد.
این محتویات منفی، وقتی وارد ضمیرناخودآگاه شد آنگاه ضمیرناخودآگاه موظّف است که احساس مخصوص به آن را در شما تولید کند.
وقتی محتویات یک برنامه تلویزیونی منفی ( غم انگیز و استرس زا) باشد آنگاه ضمیرناخودآگاه یک احساس منفی، مُنطبق با ماهیت آن پیام دریافتی، در شما ایجاد خواهد نمود.
به صورت خلاصه، اضطراب عبارت است از پیش بینی یک اتفاق بد در آینده! دلشورهای که هر لحظه انتظار یک اتفاق و خبر ناگوار را در آدمی تداعی میکند.
به عنوان مثال به یک خبر منفی که حامل اخبار آمار جانباختگان یک سانحه تصادف رانندگی است توجه کنید.
گوینده با آب و تاب زیاد، آمار دقیق و شرح حال کامل به همراه تصاویر ویدیوئی به شنونده و بیننده انتقال میدهد!
آیا نیاز است که ما این تصاویر و اطلاعات منفی و دلخراش را دریافت کنیم؟
با تماشای این صحنهها، احساس منفی و بدی در شخص تولید میشود. این احساس منفی باعث میشود تا ضمیرناخودآگاه ما پیامهای منفی به کائنات ارسال کند.
کائنات در هر لحظه منتظر هستند تا پیامهای ارسالی از طرف ضمیرناخودآگاه را دریافت نمایند. ضمیرناخودآگاه نمیتواند بفهمد که ما فقط یک تصویر یا یک ویدئوی ترسناک یا غم انگیز دیدهایم.
ضمیرناخودآگاه قدرت تشخیص خوب یا بد بودن این پیام ها را ندارد.
به همین خاطر هر پیامی را که دریافت میکند اگر به همراه احساس خوب یا بد باشد، آنگاه آن را به کائنات ارسال میکند.
آنگاه چه روی میدهد؟
وقتی این پیامهای منفی به کائنات رسید آنوقت کائنات وارد عمل خواهند شد.
کائنات هم مانند ضمیرناخودآگاه مُطیع مَحض است. او هم بدون دستور ما هیچ کاری انجام نمیدهد. البته او مستقیم از ما دستور نمیگیرد. بلکه او دستورات ما را توسط ضمیرناخودآگاه ما دریافت میکند. ( ضمیرناخودآگاه ما رابط بین ما و کائنات است).
وقتی کائنات یک احساس و پیام منفی را دریافت نمود شروع به کار کرده و اتفاقاتی را پیش روی ما در زندگی قرار میدهد که مطابق با همان پیامهای دریافتی باشد[...]
تعداد صفحات : 34