
همیشه آرام باش اگر می خواهی بزرگی را تجربه کنی
به یاد داشته باش که بزرگترین اقیانوس جهان هنوز هم آرام است.
همیشه آرام باش اگر می خواهی بزرگی را تجربه کنی
به یاد داشته باش که بزرگترین اقیانوس جهان هنوز هم آرام است.
اتفاقات و رویدادهای زندگی ما توسط گفتار،افکار و احساسات ما بوجود میآیند. کیفیت این اتفاقات و رخدادها سرنوشت ما را شکل میدهند. اما چگونه؟
کیفیت رویدادهای زندگی هر شخصی ارتباط مستقیم به نوع گفتارش دارد.
گفتار:
سخنان ما انرژی دارند. بی اثر نیستند. وقتی عبارتی از دهان ما خارج میشود کائنات آنرا ثبت میکند. سخنان ما که نوعی انرژی هستند که تبدیل به معادل خودشان میشوند.
همانگونه که میدانید انرژی از بین نمیرود بلکه از صورتی به صورت دیگر تبدیل میشود.
سخنانی که حاوی کلمات مثبت و زیبا و امیدبخش هستند، انرژی مثبت دارند. انرژی مثبت این کلمات طی فرایند خاصی بعد از گذر از ضمیرناخودآگاه، به کائنات خواهند رسید.
ایستگاه ضمیرناخودآگاه:
ضمیرناخودآگاه موظف است کورکورانه و بدون تعقل و تفکر هر آنچه را که از طریق ضمیرخودآگاه دریافت میکند را برای معادل سازی به کائنات ارسال نماید.
اما این ارسال به شکل یک احساس است. یعنی وقتی ما کلمات مثبت در سخنانمان استفاده میکنیم آنگاه بعد از رسیدن به ضمیرناخودآگاه، یک احساس مثبت و خوب در ما پدیدار میشود. این احساس زیبا نتیجهی عکسالعمل ضمیرناخودآگاه است. آنگاه ضمیرناخودآگاه این احساس را که حاوی یک پیام خاص است به کائنات برای اجرائی شدن میفرستد.
کائنات عالم:
کائنات چیست؟ تمام عالم هستی به غیر از خدای مهربان و شخص شما ، برای شما در حکم کائنات هستند. الان من هم زیر مجموعهی کائنات هستم برای شما.
ضمیرناخودآگاه پیام دریافتی را به کائنات ارسال میکند. کائنات این پیام احساسی را دریافت نموده و بر حسب میزان بار انرژی مثبت یا منفی آن، شروع به معادل سازی میکند.
مثال:
تصور کنید شخصی دائما" ناشکری میکند و از زمین و زمان مینالد. هیچ وقت شکرگزار نیست. عصبی و پرخاشگر است. افکار و سخنانی به کار میبرد که همگی بوی نا امیدی و یاس میدهد.
این شخص در هر لحظه در حال تولید انرژی منفی است. این انرژی منفی به واسطهی کلماتی است که در سخنانش وجود دارد. ضمیرناخودآگاه هم در هر لحظه، این پیام ها را که حاوی غم و اندوه و ناامیدی است دریافت میکند.
همانگونه که گفته شد ضمیرناخودآگاه نمیتواند و نباید تشخیص بدهد که چه پیامی به نفع ماست و چه پیامی به ضرر ما است. او موظف است که هر آنچه را که دریافت میکند به کائنات ارسال نماید. بدون کوچکترین کم و زیادی چون او مانند غول چراغ جادو برای ما است.
ضمیرناخودآگاه بعد از دریافت این پیامهای منفی، یک احساس منفی و غم انگیز در آن شخص بوجود میآورد. در مرحله بعدی این احساس منفی به کائنات فرستاده خواهد شد.
کائنات هم همانگونه که ذکر شد بر اساس مقدار و میزان بار انرژی منفی آن پیام، شروع به معادل سازی میکند. این شخص پیامی حاوی یک احساس منفی که همراه غم و ناراحتی است فرستاده است.
سوال این است که چه زمانی یک شخص غمگین و ناراحت میشود؟
آیا وقتی یک اتفاق خوب برایش رخ داده غمگین و ناراحت میشود و شروع به ناشکری میکند؟
یا اینکه وقتی یک حادثه غم انگیز و ناخوشایند برایش رخ داده ناراحت و غمگین خواهد شد؟
قطعا" زمانی که یک اتفاق ناگوار برایش رخ داده ناراحت و غمگین میشود. لذا کائنات کیفیت اتفاقات آینده زندگی او را طوری رقم میزنند که هنگام تجربه ی آنها، دقیقا" همان احساسی که برای کائنات فرستاده را تجربه نماید.
مثلا" یک تصادف یا یک بیماری و یا یک بدهکاری یا یک دعوای خیابانی و نمیدانم هر چیزی که تصورش را بکنید ممکن است برایش رخ بدهد. بهرحال اتفاقاتی رخ میدهد که وی دقیقا" همان احساس غم و اندوه را تجربه نماید.
حال سوال این است که چه باید کرد تا اتفاقات و رویدادهای تلخ را تجربه نکنیم[…]
چگونه می توان از ازدواج های اشتباه جلوگیری کرد؟
قبل از ازدواج حتما" با یک مشاور ازدواج و روانشناس ملاقات داشته باشید.
بسیاری از اختلالات روانشناختی در ظاهر شخص قابل تشخیص نیستند. لذا ما از ظاهر دختر خانم یا آقا پسر نمی توانیم تشخیص بدهیم که ایشان دچار مثلا" اختلال اسکیزوفرنی یا اسکیزوئید هستند یا خیر؟
ازدواج هایی که بر اساس زیبایی ظاهری و یا ثروت انجام میشود و صرفا" به خاطر اینکه دو طرف به یکدیگر علاقمند هستند، انجام میگیرد، ممکن است زیاد دوام نیاورد. چرا که ثروت و زیبایی ممکن است دستخوش تغییرات بشود. اگر ملاک و معیار ما اینها باشد، آنگاه با متغییر شدن آنها، اساس زندگی زناشوئی هم دچار تغییر خواهد شد!
شما هر چقدر هم که یکدیگر را دوست داشته باشید و به هم علاقمند باشید، باز هم باید با یک مشاور مشورت کنید. شاید ادعا کنید که چند است با یکدیگر ارتباط دارید و شناخت کافی روی هم دارید. اما اینها کافی نیست.
بعضی از خصوصیات و احیانا" اختلالات روانشناختی هستند که فقط توسط روانشناس و متخصص مشاوره ازدواج قابل تشخیص است. ایشان با انجام آزمایشات متعدد پی به خصوصیات و خلقیات دو طرف برده و اگر موردی احیانا" وجودداشته باشد آنرا گوشزد خواهند نمود.
عشق و علاقه و دوست داشتن به تنهائی کافی نیست. اگر یکی از زوجین به یکی از اختلالات روانشناختی مانند وسواس، استرس، اضطراب، اسکیزوئید، اسکیزوفرنی و یا دیگری دچار باشند آنگاه زندگی مشترک پس از مدتی شکل ناخوشایندی به خود خواهد گرفت.
مورد ازدواجی بوده که دختر و پسری دیوانه وار یکدیگر را می خواستند. آنها بلاخره با هم ازدواج کردند.
پس از گذشت حدود ده سال مشخص شد که آقا دچار اختلال روانی اسکیزوئید است.[…]
استرس احساسی منفی است که باعث میشود انسان همواره انتظار رویدادن یک اتفاق ناگوار را داشته باشد. در حالی که ممکن است هرگز آن اتفاق و رویداد هم روی ندهد.
گذشته از موضوع ژنتیک که الان بحث آن در اینجا نخواهد گنجید، ریشه ی اصلی استرس را میتوان در " طرز تفکر" افراد جستجو نمود.
محیط خانواده، محیط مدرسه، روابط افراد خانواده با یکدیگر خصوصا" پدرو مادر، تحصیلات و میزان آگاهی فردی و اجتماعی، هر یک به نوبه ی خود در بوجود آمدن استرس در یک فرد نقش خواهند داشت.
در کودکان استرس خود را به صورت شب ادراری نشان میدهد. این اختلال ممکن است تا سالها بعد حتی در دوران نوجوانی هم ادامه داشته باشد که حتما" باید تحت نظر روانپزشک معالجه شود.
اما این استرس گویا از سر انسان دست بردار نبوده و تا پایان عمر وی همراهش است.
آدمهای استرسی را حتما" دیده اید. همیشه نگران هستند که یک اتفاق ناخوشایندی در حال وقوع است.
استرس و اضطراب یک تفاوت عمده با یکدیگر دارند. و آن اینکه در استرس عامل نگرانی مشخص و موجود است، مانند استرس و ترس از بیمار شدن، فقیر شدن، از ارتفاع پرت شدن، زمین لرزه، اما در اختلال اضطراب، عامل بیرونی خاصی وجود ندارد. شخص بدون هیچ گونه دلیل خاصی نگران بوده و منتظر یک رویداد ناگوار میباشد. که صد البته چه بسا هرگز اتفاق ناگواری هم رخ نمیدهد.
نکته ی بسیار مهمی که باید اشاره شود آن است که استرس علاوه بر صدماتی که به بدن شخص وارد میکند، باعث اختلال در رفتار و بطور کلی شخصیت وی هم خواهد شد.
صدمات جسمانی مانند، زخم معده و زخم عثنی عشر یکی از آن آسیب هایی است که استرس مداوم میتواند به شخص وارد نماید.
اما نکته ی دیگر داستان جالب تر به نظر میرسد. آنجایی که این استرس باعث میشود که شخص یک احساس بد و منفی پیدا کند. احساسی که تبدیل یه یک اتفاق خواهد شد.
همانگونه که قبلا" هم در این وبلاگ اشاره شده است، افکار ما باورهای خوب یا بد ما را ایجاد میکنند. این افکار و باورها هم به نوبه ی خود، احساس متناسبی با آن را در شخص بوجود خواهد آورد.
احساسات خوب یا بد ما در واقع همان حال خوب یا بد ما هستند. وقتی میگوئیم حالم خوب نیست یا حس خوبی ندارم، در واقع در آن لحظه ما از یک احساس منفی و ناخوشایند برخوردار میباشیم.
ادامه دار بودن این احساس منفی موجب خواهد شد تا ارتباط پیچیده ای بین ضمیرناخودآگاه ما و کائنات عالم برقرار بشود. ارتباطی بسیار گسترده و پیچیده که در جهان هستی وجود دارد.
این احساس منفی و حال بد شخص، از طریق ضمیرناخودآگاه به کائنات فرستاده میشود. کائنات موظف است بر اساس نوع احساس دریافت شده، کیفیت اتفاقات و رویدادهای زندگی آن شخص را چیدمان نماید.
خیلی جالب است نه؟ شاید باور کردنش برایتان آسان نباشد که ما خودمان کیفیت اتفاقات زندگی خودمان را تعیین مینمائیم. چگونه؟ با افکار و احساسات مثبت یا منفی! […]
تعداد صفحات : 34