بسیار مهم است که کودک از ابتدا چگونه با واژه ها آشنا بشود. بیان کلمات و واژه ها و تفسیر و توضیح معانی آنها برای کودک بسیار حائز اهمیت خواهد بود.
زیرا که این معانی در ذهن کودک بایگانی شده و قرار است که در آینده و سنین بالاتر از این معانی برداشت های خاصی شده و از آن ها استفاده شود.
برداشت هایی که ممکن است مسیر زندگی ایشان را به کلی عوض نماید.
گاهی اوقات ممکن است ما کلمات و واژه هایی را به کار ببریم و موجب دلخوری و رنجش خاطر کسی بشویم. سپس به طرف مقابل بگوئیم که ما اصلا" منظور و قدمان از بیان آن واژه و مطلب آن چیزی نبود که شما برداشت کردید.
به واقع ممکن است چنین باشد. شما منظوری ندارید و قصد ناراحت کردن طرف مقابلتان را ندارید اما ایشان برداشت خاص خود را دارد و این همان برداشت و استنباطی است که ایشان از دوران کودکی و سنین پائین تر با آن آشنا شده است.
وقتی معنی کلمه و واژه ای را به وی گفته اند، به همراه آن توضیحی در موردش داده اند که برای این شخص برداشتی با این مضمون ایجاد نموده است. خصوصا" اگر آن توضیح به همراه یک احساس خاص بوده باشد.
دانشمندان تکنولوژی فکر و روانشناسان، تاکید میکنند که ما آدمها باید به شدت مراقب آنچه که میشنویم باشیم. ما اجازه نداریم هر واژه و اصطلاح و جمله ای را از هر کسی بشنویم
تاثیر کلمات و واژه ها ممکن است به ظاهر آنقدر حائز اهمیت به نظر نرسند اما اهمیت این موضوع زمانی روشن میشود که ما بدانیم این کلمات و واژه ها در پس خود معانی و برداشت هایی خاص دارد که تداعی کننده خاطراتی در گذشته است.
همانگونه که گفته شد ما هر پیامی را که از طریق ضمیرخودآگاه خود( حواس پنجگانه و ارتعاشات فکری) دریافت میکنیم بلافاصله به ضمیرناخودآگاه خود انتقال میدهیم.
ضمیرناخودآگاه یک کپی از آن پیام را که ممکن است یک فایل صوتی یا یک تصویر عکس یا یک کلیپ ویدئوئی باشد را در خود ذخیره و بایگانی کرده و نسخه اصلی را برای کائنات و به جهت اجرائی شدن ارسال میکند.
پس ضمیرناخودآگاه ما بزرگترین بایگانی فایل های صوتی و تصویری دنیا را در اختیار دارد.
هرکدام از این پیامها معنی خاصی دارد. یک معنی عمومی و یک معنی اختصاصی.
به عنوان مثال: به شخصی که در کودکی این چنین القا کرده اند که واژه،" ساکت شو"، کلمه و واژه خوبی نیست و نوعی بی احترامی در آن وجود دارد و نباید ما کاری کنیم که کسی در مورد ما از این واژه استفاده نماید، لذا در کودکی یک معنا و برداشت غلط از این واژه در ذهن آن شخص ایجاد گردیده است.
سالیان بعد هروقت این شخص حتی وقتی بزرگتر شده و وارد اجتماع گردیده، باز هم وقتی واژه " ساکت" را میشنود بلافاصله آن برداشت و معنی که در کودکی در ذهنش تداعی شده از ضمیرناخودآگاهش بیرون کشیده شده و به وی این معنی را منتقل میکند که شخصی در حال توهین کردن به ایشان است.
در حالی که واژه ساکت، به معنی سکوت و بی سر و صدا بودن ماندن است. ممکن است معلم یا استاد یا والدین ما، در شرایط خاصی به ما بگویند، ساکت، پس ما باید دلخور شده و در فاز غم و اندوه فرو برویم که به ما توهین شده است؟
تمامی کلمات و واژه ها چنین هستند. یک معنی کلی دارند و یک معنی اختصاصی در ذهن ما. وقتی کسی جمله یا عبارتی را خطاب به ما بیان میکند گذشته از اینکه آن جمله و کلمه، چه معنی کلی و عمومی دارد آن کلمه و واژه ها بلافاصله از بایگانی ضمیرناخودآگاه ما بیرون کشیده شده و تعریف و برداشت خاص ما از آن واژه ارائه میگردد.
ممکن است طرف مقابل ما اصلا" قصد ناراحت کردن ما را نداشته باشد و بدون منظور حرفی بزند اما ضمیرناخودآگاه ما یک تعریف و برداشت خاص خودش را دارد و به گونه ای به ما گوشزد میکند که معنی این واژه در اینجا این است نه آنه چیزی که در لغت نامه دهخدا یا معین آورده شده است.
همان گونه که از نام ضمیرناخودآگاه معلوم است بدون اختیار و اراده، کارهایش را انجام میدهد. بدون اراده و کنترل، یک معنی خاص را ارائه کرده و در ادامه احساسی متناسب با آن در ما ایجاد مینماید.
احساسی که میتواند موجب خراب شدن حال ما شده یا اینکه باعث خوشحالی ما بشود.
احساسی که در ما به خاطر شنیدن آن جمله و یا واژه ایجاد میشود بلافاصله به کائنات انتقال پیدا مینماید. کائنات هم موظف هستند کیفیت اتفاقات زندگی ما را به گونه ای تنظیم کنند و رقم بزنند که متناسب با آن احساس خوب یا بد ما باشد.
پس به شدت مراقب آنچه میشنوید باشید. درست است که ضمیرناخودآگاه شما به صورت مستقیم در اختیار و کنترل شما نیست اما گوشهایتان در اختیار خودتان است و میتوانید تصمیم بگیرید که چه چیزهایی را بشنوید و چه چیزهایی را نشنوید.
ورودی گوشهای شما با خودتان است و میتوانید تصمیم بگیرید که چیزهایی را بشنوید و چه چیزهایی را نشنوید. ورودی گوشهای شما با خودتان است. این شما هستید که تصمیم میگیرید چه واژه هایی بشنوید و یا نشنوید.
ممکن است بگوئید گاهی ما ناخواسته در معرض شنیدن مطالب و عباراتی قرار میگیریم و به ناچار باید در آن محل حضور داشته باشیم. در این صورت آیا میتوانیم گوشهای خودمان را بگیریم ؟ یا به طرف مقابل بگوئیم از ادامه دادن حرفش خودداری نماید.
پاسخ این سوال را از زبان استاد دکتر علیرضا آزمندیان برایتان نقل میکنم:
" باید موضوع صحبت را عوض کنید. مثلا" با بیان یک خاطره از گذشته مثل یک دورهمی دوستانه یا فامیلی، مسیر صحبت را تغییر بدهید. به این ترتیب اجازه نخواهید داد که آن موضوع منفی همچنان در جریان باشد و گوشهای شما آنها را دریافت نماید."
به یاد داشته باشید که ضمیرناخودآگاه شما از هر واژه و عبارتی تعریفی خاص برای خودش در بایگانی خود دارد.
وقتی به راحتی به دیگران اجازه میدهید هر آنچه را که دلشان میخواهد برای شما به زبان بیاورند آنگاه در واقع با دستان خودتان کیفیت اتفاقات زندگی خود را خراب میکنید.
دقیقا" به خاطر همین است که ماگاهی از شنیدن بعضی از حرفها به شدت ناراحت میشویم و از کوره در رفته و عکس العمل بدی از خودمان نشان میدهیم. علی الرغم اینکه ممکن است طرف مقابل ما منظور بدی هم نداشته باشد.
با شنیدن سخنان و حرفهای منفی و نا امیدکننده که در ما تاثیر بدی میگذارد در واقع برنامه ریزی برای خراب شدن کیفیت اتفاقات زندگی ما در آینده فراهم شده و به نوعی سرنوشت ما تحت تاثیر قرار میگیرد.
با ادمهایی برخورد و مراوده داشته باشید که همواره از سخنان مثبت و خوب استفاده میکنند. آنها با بیان جملات مثبت بهترین خاطره ها و معانی و برداشت ها را از ضمیرناخودآگاه شما بیرون کشیده و موجب میشوند تا احساس خوبی داشته باشید.
احساس خوب شما به کائنات منتقل شده و کائنات موظف خواهند بود کیفیت اتفاقات آینده زندگی شما را به گونه ای زیبا و دلخواه شما رقم بزنند.
پایان