
همیشه آرام باش اگر می خواهی بزرگی را تجربه کنی
به یاد داشته باش که بزرگترین اقیانوس جهان هنوز هم آرام است.
همیشه آرام باش اگر می خواهی بزرگی را تجربه کنی
به یاد داشته باش که بزرگترین اقیانوس جهان هنوز هم آرام است.
چگونه رویدادهای ناگوار را به اتفاقات خوب تبدیل کنیم؟
اگر یک اتفاق ناگواری برایتان رخ داده و هم اکنون به شدت ناراحت و افسرده هستید، باید بدانید که عامل اصلی بوجود آمدن آن اتفاق بد خودتان هستید.
شما با احساسات منفی خودتان باعث شدید که آن اتفاق در زندگی شما پدیدار بشود. احساسات منفی مانند غم و اندوه. ناسپاسی. خشم و عصبانیت.
فرآیند این اتفاق بسیار جالب است که من بصورت خلاصه و کوتاه بطوری که حوصله شما سر نرود برایتان بازگو میکنم تا همیشه مراقب احساسات خود باشید تا هرگز اتفاق ناخوشایندی را در زندگی تجربه نکنید.
ارتباط مستقیم و پیچیدهای بین ضمیرناخودآگاه ما و کائنات وجود دارد.
وقتی که ما یک مدت طولانی در یک حالت احساسی اشتباه مانند غم و اندوه قرار میگیریم، آنگاه این احساس ما توسط ضمیرناخودآگاه، به کائنات عالم ارسال میشود.
کائنات عالم وظیفه دارند تا احساسات ما را دریافت کرده و کیفیت اتفاقات زندگی ما را در آینده بر مبنای همان احساسات چیدمان نمایند.
حالا شما تصور کنید که یک نفر به مدت طولانی از یک احساس منفی مانند غم و اندوه برخوردار بوده باشد، احساس غم و اندوه او توسط ضمیرناخودآگاهش به کائنات منتقل خواهد شد. لذا کائنات هم اتفاقاتی را در سر راه او قرار میدهد که بر مبنای آن احساسات بنا شدهاند.
جالب است بدانید که کائنات قدرت تشخیص آن را ندارد که بفهمد ما چرا ناراحت و غمگین هستیم. چرا افسرده هستیم. چرا خشمگین و عصبانی هستیم؟ او فقط به بار منفی یا مثبت احساسات ما نگاه میکند.
غم و اندوه به هر دلیلی که بوجود آمده باشد فرقی برای کائنات نخواهد داشت. کائنات طبق برنامهای که برایش ریخته شده، موظف است که کیفیت اتفاقات آتی زندگی هر شخصی را بر مبنای همان احساسات برنامه ریزی نماید.
مثال:
مادری متوجه میشود که فرزند خردسالش به یک بیماری سخت دچار شده است. خودتان حدس بزنید که آن مادر چقدر میتواند غمگین و ناراحت باشد. حق هم دارد چون فرزندش است و نمیتواند بی تفاوت باشد.
اما نکته اینجاست که آن مادر با بوجود آوردن احساس غم و اندوه و غصه خوردن، بصورت اتوماتیک باعث میشود که روند آن بیماری تشدید پیدا کند. یعنی باعث میشود که روز به روز حال فرزندش، علیالرغم درمان و مراقبتهای پزشکی، رو به وخامت بگذارد!
عجیب است مگر نه؟ بله همین طور است. وقتی آن مادر به خاطر بیماری فرزندش غمگین و افسرده میشود، شروع به ارسال پیامهای منفی در قالب احساسات منفی غم و اندوه به کائنات میکند.
کائنات هرگز نمیتواند متوجه بشود که آن مادر به خاطر فرزندش غمگین است و حق هم دارد. کائنات بر طبق وظیفه خود، کیفیت اتفاقات زندگی آن مادر را بر مبنای آن احساسات منفی چیدمان میکند. بله همین طور است. آن مادر متاسفانه شاهد رخ دادن اتفاقات بدتری میشود. چون خودش این چنین خواسته است اما نا آگاهانه.
خوب در این گونه مواقع باید چه کنیم؟
اولا" همیشه شاد و سپاسگزار باشید تا اصلا" اتفاقات ناخوشایند را دریافت نکنید.
دوما" حالا یک اتفاقی مثل اتفاق مثال بالا رخ داده شما باید تا میتوانید شاد باشید. بله شادی و خوشحالی باعث میشود تا ضمیرناخودآگاه شما به مرور زمان فریب بخورد.
اولش کمی سخت است. هم برای خود آن مادر و هم برای ضمیرناخودآگاه. چون نمیتوانند بپذیرند که با وجود بیماری فرزند دلبندش چگونه میتواند شاد و خوشحال و سپاسگزار باشد. اما راه حل دقیقا" همین است.
لطفا" در اینگونه مواقع به شدت خوشحال باشید و شادی کنید. در ابتدا ضمیرخودآگاه شما زیاد تمایلی به پذیرش این مطلب ندارد. چون آن چه را که در واقعیت میبیند با آن چه که شما میخواهید کمی متفاوت است. به همین خاطر ضمیر ناخودآگاه هم نمیتواند این مطلب را بپذیرد. چون ضمیرخودآگاه تمایلی به ارسال آن به ضمیرناخودآگاه ندارد.
اما همانطور که میدانید با تکرار میتوان ضمیرناخودآگاه را مُجاب نمود. میتوان به او یک باور جدید را اِلقا کرد. با تکرار شادی و خوشحالی و سپاسگزاری، ضمیرناخودآگاه باور میکند که شما در حال تجربه یک اتفاق خوب هستید. یک اتفاق خوشایند که باعث شده شما شاد و خرسند باشید.
ضمیرناخودآگاه بعد از متقاعد شدن، این احساس مثبت و شاد شما را به کائنات ارسال خواهد کرد. به کائنات پیام میدهد که این شخص در حال شادی و پایکوبی است. پس طبق قوانین کائنات او باید یک اتفاق خوب را تجربه نماید. زیرا که فقط در زمانی که یک اتفاق خوب رخ داده باشد آدمی خوشحال و شاد است.
با عقل هم جور در میاید که آدمی فقط در هنگامی که یک اتفاق خوشایندی را تجربه کرده باشد خوشحال باشد و شادی کند. دریافت خبرهایی مانند برگشتن سلامتی به یک بیمار، برنده شدن در مسابقات ورزشی یا علمی، برنده شدن در قرعه کشی و هزاران اتفاق خوب دیگر موجب شادی و خوشحالی ما میشوند.
پس هر وقت(خدا نخواسته باشد) یک رویداد ناخوشایند برای شما یا یکی از نزدیکان و بستگانتان رخ داد، بلافاصله ایشان را متقاعد کنید که مراقب باشند که احساسشان خراب و منفی نشود. البته ممکن است کسی یکی از عزیزان خود را از دست داده باشد. منظورم این نیست که بعد از فوت مثلا" پدر بزرگ باید شادی و پایکوبی نمود نه. بلکه در این مورد خاص، باید مراقب بود تا احساس منفی غم و اندوه آنقدر زیاد نشود که مجددا" شخص، یک اتفاق ناگوار دیگر را تجربه نماید. چون اتفاقات بد، اتفاقات بد را به دنبال خواهند داشت و اتفاقات خوب هم اتفاقات خوب را جذب خواهند نمود.
اما زمانی مثلا" یکی از بستگان یا نزدیکانتان بیمار است، آنگاه به شدت مراقب باشید که ایشان و شما وارد فاز منفی غم و اندوه و غصه خوردن نشوید. اینجا دیگر باید شما شاد باشید. بخندید. جُک و لطیفه تعریف کنید. آهنگ شاد گوش کنید. ( به گفته های بعضی ها که ممکن است بگویند، ای بابا تو این شرایط که فلانی بیمار است تو درحال بگو بخند و شادی هستی؟ شما اهمیت ندهید. شما سعی کنید احساس خوب و مثبتی را در خود و اطرافیانتان ایجاد کنید. احساس خوب شما مسری خواهد بود و انرژی آن به دیگران هم منتقل میشود. شما با داشتن احساس مثبت خواهید دید که نتیجه کارها و اتفاقات چقدر زیبا و خوشایند تمام خواهند شد.
مثلا" در ذهن خودتان تصور کنید که بیمار شما به زودی سلامتی خود را بدست آورده است. این تجسمات ذهنی باید به همراه آن احساس خوب و شاد شما همراه باشد. اصلا" انگار نه انگار که یک بیمار روی تخت بیمارستان یا در منزل شما بستری است.
شاید بعضی ها بگویند که محمد صاحبی مَشاعر خود را از دست داده و خودش هم نمیداند که چه چیزی مینویسد. اما باید بگویم که این عین حقیت است.
من خودم بارها این موضوع را تجربه نمودهام. اگر تجربه آن را نداشتم و ایمان کافی به آن نمیداشتم هرگز شروع به نوشتن این مطالب نمیکردم.
من خودم چون ایمان کامل به این مطالب دارم پس همیشه مراقب هستم که تحت هیچ شرایطی احساسم خراب و منفی نشود. چون ایمان دارم اگر احساسم خراب و منفی بشود، آنگاه باید منتظر یک اتفاق ناگوار باشم.
شما هرگز حادثه و رویداد ناگواری را تجربه نخواهید کرد اگر، همواره از یک احساس خوب و با نشاط برخوردار باشید.
احساس غم و اندوه، به هر دلیلی که باشد باعث خواهد شد که شما در آینده اتفاقات ناگواری را تجربه کنید[...]
روش صحیح گرفتن فرمان در رانندگی
مقدمه:
هنر رانندگی در عین سادگی، بسیار دشوار و پیچیده است. اصولی دارد که باید بصورت کامل و به درستی به آنها توجه نمود. عدم توجه به این نکات موجب بروز حوادث ناخوشایندی خواهند شد. همانگونه که در مطلب قبلی با عنوان "پشت پرده اتفاقات ناخوشایند" بیان شد، تصادف یک عامل بازدارنده از سوی کائنات است.
بعبارتی تصادف شما به این معنی است که، مسیر را اشتباه رفتهاید و کائنات به این وسیله از ادامه حرکت شما جلوگیری کرده است. اگر به قوانین راهنمائی و رانندگی بی توجهی کنیم قطعا" توسط کائنات مجازات خواهیم شد. و این مجازات گاهی بصورت تصادف است و گاهی به صورت یک خرابی موتور اتومبیل یا پنچری و یا هر وسیله دیگری که کائنات میتواند از آن استفاده کند. و آن بستگی به میزان درصد اشتباه ما دارد که آن را کائنات تشخیص داده و مجازات لازم را اعمال میکند. افسر راهنمائی و رانندگی هم یکی از عوامل کائنات است. او به میل خودش کاری نمیکند. باید حتما" دستور کائنات به ضمیرناخودآگاه او ارسال شده باشد تا جریمهای صورت بگیرد. و اگر شما در مدار اشتباهی قرار بگیرید آنگاه بصورت اتوماتیک پیامهای لازم به افسر راهنمائی و رانندگی و یا دوربین های مستقر در جاده صادر خواهد شد.
یکی از مهمترین اشتباهات رانندگی طرز گرفتن فرمان به صورت غلط است که این امر به ظاهر ساده میتواند موجب بروز حوادث و تصادفات زیادی بشود.
در اینجا به صورت مختصر به طرز صحیح گرفتن فرمان و اتفاقاتی که در اثر انجام اشتباه این کار بوجود خواهد آمد اشاره میکنم. امیدوارم با به خاطر سپردن این نکات ساده و اما در عین حال مهم، همیشه یک رانندگی ایمن داشته باشید.
دیروز در خیابان یک اتومبیل آموزش رانندگی توجهم را به خودش جلب کرد. یک خانم جوان در حال رانندگی بود. مربی هم یک آقای میانسال بود که با دقت به روبرو نگاه میکرد. گویا در افکار خودش غوطه ور بود.
شاید در آن لحظه به هر چیزی فکر میکرد به جز رانندگی آن خانم هنرجو!
اما نکته جالب طرز گرفتن فرمان توسط آن خانم هنرجو بود. آن خانم دستانش را در قسمت پائین فرمان قرار داده بود. برایم عجیب بود. مگر میشود مربی مراقب رانندگی هنرجو نباشد. مگر میشود حواسش هر جایی باشد به جز نحوه رانندگی هنرجو؟
با خودم فکر کردم، این خانم به همین شیوه، رانندگی را خواهد آموخت. فردا با گرفتن گواهینامه وارد کوچه وخیابان خواهد شد. آنگاه اگر یک اتفاق و تصادف رخ بدهد مقصر کیست؟ ما هم که تکلیفمان مشخص است. مثل اکثر موارد میایستیم و به اشتباه آن خانم میخندیم. کاری که در جامعه ما متاسفانه رواج دارد. فقط کافی است که یک خانم در هنگام رانندگی مرتکب اشتباه بشود. سوژه ما ایجاد شده است. من قصد ندارم الان از بعد جامعه شناسی و روانشناختی به این موضوع نگاه کنم فقط خیلی کوتاه یادآوری میکنم که عدم توجه مربیان به هنرجویان در هنگام رانندگی، میتواند عواقب جبران ناپذیری پدید بیاورد.
ضمن تشکر و قدردانی از زحمات مربیان عزیز و دلسوز، یادآور میشوم که توجه مربیان به نحوه آموزش و رانندگی هنرجویان، باعث خواهد شد که در آینده، اورژانس کار کمتری داشته باشد. تختهای بیمارستانها کمتر اشغال بشود. خانوادههای کمتری عزادار بشوند. بچههای کمتری پدر و مادر خود را از دست داده و بی سرپرست باشند. خسارت کمتری به اتومبیلها وارد بشود. چرا؟ چون آنگاه تصادف کمتری رخ خواهد داد. وظیفه مربیان آموزش رانندگی بسیار حساس و خطیر است.
امیدوارم آن دسته از مربیان عزیزی که گاهی اوقات توجه کمتری به نحوه آموزش و رانندگی هنرجویان خود دارند کمی بیشتر مراقب باشند. آموزش رانندگی بسیار حساس و خطیر است زیرا که مربیان عزیز آموزش رانندگی، تا آخر عمر صد ساله خود، در قبال رانندگی هنرجویان خود مسئول هستند. و این مسئولیت با به اتمام رسیدن آموزش رانندگی هنرجو پایان نخواهد پذیرفت.
نحوه صحیح گرفتن فرمان
قبل از اینکه به ادامه مطلب بپردازم یادآور میشوم که هم اکنون هم از قانون 10:10 و هم قانون (9:15) دقیقه استفاده میشود. یعنی دستها در حالت ساعت ده و ده دقیقه و نه و پانزده دقیقه قرار میگیرند. هر دو حالت درست بوده و بر حسب راحتی شما در هنگام رانندگی میتوانید از یکی از دو روش بالا استفاده نمائید.
کسانی که قانون (9:15) را توصیه میکنند معتقد هستند که در این حالت دستها اولا" به دسته راهنما و برف پاکن و ادوات دیگری که در زیر فرمان قرار دارند نزدیک تر هستند. و دوم اینکه در هنگام باز شدن کیسه هوا، امکان برخورد دستها به کیسه هوا کمتر خواهد شد. طرفداران روش (10:10) هم استدلال های خودشان را دارند.
بهر حال در اینجا برای اینکه حوصله شما هم سر نرود فقط به نمونه (10:10) که مزیت های بیشتری نسبت به فرمول (9:15) دارد پرداخته میشود.
شما یک ساعت دیواری را در ذهن خود مجسم کنید. ساعت ده و ده دقیقه را در ذهن خود تصور نمائید. مانند شکل زیر:
دستان شما باید روی ساعت ده و ده دقیقه قرار داشته باشد.
دستان خود را خیلی محکم مشت نکنید و خیلی هم شُل و وِل قرار ندهید.
چهار انگشت شما باید از قسمت بیرون، فرمان را در اختیار داشته و انگشت شصت شما هم از قسمت داخل، فرمان را کنترل نماید.
چرا نباید فرمان را خیلی سفت یا خیلی شل گرفت
اگر فرمان را خیلی محکم و سِفت در دست بگیرید بعد از گذشت مدت زمان کوتاهی، شما احساس خستگی خواهید کرد. در قسمت مُچ دست و کِتف احساس خستگی کرده و به صورت اتوماتیک دستان شما آویزان خواهد شد. (ضمن اینکه درد ناشی از خستگی دستان و کتف شما، به عضلات گردن فشار آورده و بعد از گذشت مدت کوتاهی احساس سردرد دست خواهد داد).
و اگر فرمان را خیلی هم شل بگیرید آنگاه در هنگامی که میخواهید به سمت چپ یا راست گردش کنید و لازم است که خیلی سریع واکنش نشان بدهید آنگاه ممکن است فرمان برای لحظهای از دستان شما خارج شده (سُر بخورد) و در کسری از ثانیه تصادف رخ بدهد.
چرا باید دستان ما حتما" در حالت ده و دقیقه (10:10) قرار داشته باشد؟ دلیل آن است که وقتی دستان شما در آن ناحیه است، آنگاه فاصله آرنج شما تا پهلوی شما زیاد خواهد بود. در این هنگام وقتی قصد گردش به سمت راست یا چپ را دارید به راحتی میتوانید فرمان را به گردش در بیاورید. اما اگر دستان شما پائین تر باشند آنگاه هنگام دور زدن، بازو و آرنج دستتان به پهلوی شما برخورد کرده و از ادامه حرکت فرمان جلوگیری خواهد کرد.
در همین رابطه باز یاد خانمی افتادم که در خیابان قصد حرکت به سمت عقب را داشت. ایشان در حالی که دستانش کاملا" در قسمت پائین فرمان بود به سختی میتوانست فرمان را حرکت بدهد و برای یک جابجائی ده سانتی متری مجبور شد بارها فرمان را به چپ و راست حرکت بدهد. چون فاصله بازو و آرنج وی تا پهلویش کم بود و نمیتوانست به اندازه کافی فرمان را بچرخاند. در حالی که اگر دستانش در قسمت ده و ده دقیقه قرار میداشت با فاصلهای که آرنجش از پهلویش داشت با یک حرکت فرمان، جابجا میگردید.
نحوه حرکت در دنده عقب:
هنگامی که قصد دارید از دنده عقب استفاده کنید در حالی که به سمت عقب نگاه میکنید، پشت بازوی دست راستتان را به صندلی خودتان تکیه داده و ساعد دست خود را روی صندلی شاگرد قرار بدهید. آنگاه با دستان خود لبه صندلی شاگرد را به شکل کاملا" مسلط در دست بگیرید. به آرامی سر خود را به عقب برگردانید و آهسته حرکت کنید. مانند شکل زیر:
آنگاه در حالی که دست چپتان روی ساعت ده قرار دارد به آرامی شروع به حرکت نمائید.
نکته خیلی مهم آن است که حتما" برگشته و مستقیم قسمت عقب ماشین را کنترل نمائید نه از طریق آینه جلو.
زیاد دیده شده که رانندگان در هنگام حرکت در حالت دنده عقب، با سرعتی زیادتر از حد متعارف حرکت میکنند. این عمل بسیار خطرناک است. زیرا که در حرکت به سمت عقب، کنترل و اشراف کمتری به اطراف داریم[...]
آیا اتفاقات به ظاهر ناگوار، واقعا" بد هستند؟
باید گفت که خوشبختانه در کائنات اتفاق بد وجود ندارد! هرچه هست رویداد خوب است. اما گاهی اوقات کائنات برای متوقف کردن ما، مجبور میشود از رویدادی به ظاهر ناخوشایند استفاده کند. چون رویدادهای خوب برای ما آدمها در زندگی به مانند چراغ سبز است. در حالی که رویدادهای به ظاهر ناخوشایند، حکم چراغ قرمز را دارند.
ما از آینده خود اطلاعی نداریم و فقط میتوانیم با سخنان، افکار و احساسات خوب و مثبت خود، روند کیفیت اتفاقات زندگی خودمان را خوب رقم بزنیم. همین.
اما کائنات اشراف کامل بر روی زندگی حال و اتفاقات گذشته و آینده ما دارند. کائنات روند زندگی ما را تحت کنترل دارند و آنرا با دقت مانیتور میکنند. وقتی ما حامل سخنان، افکار، و احساسات منفی بوده باشیم،آنگاه در مسیر اشتباه قرار گرفته ایم.
کائنات وقتی ببیند که ما از مسیر درست و اصلی خارج شدهایم، آنگاه خود دست به کار میشود. مانند رانندهای که قوانین راهنمائی و رانندگی را به شدت زیر پا میگذارد. آنگاه پلیس مجبور خواهد شد به شیوه خود وی را متوقف نماید تا بیشتر از این به خود و دیگران صدمه وارد نکند. (هر جریمه، نتیجه و بازتاب اعمال ماست تا جلوی تکرار اشتباهات ما گرفته بشود).
رفتار کائنات هم با ما چنین است. اگر رویداد به ظاهر ناخوشایندی مانند تصادف، بیماری، به سرقت رفتن اتومبیل، گم شدن بعضی از وسایل، خراب شدن اتومبیل در جاده، و هزاران مورد دیگر که ممکن است در زندگی هریک از ما پیش بیاید. تمام آنها نشانه هستند. نشانه هایی از دست به کار شدن کائنات برای اینکه ما بیشتر از آن در مسیر اشتباه قرار نگیریم و بیشتر از آن به خود و دیگران صدمه نزنیم.
شاید بتوان گفت، هر عملی که با قوانین کائنات خداوند مغایرت داشته باشد گناه محسوب میشود. یا هر عملی که موجب وارد شدن صدمه به خود یا دیگران بشود، گناه خواهد بود.
با این حساب، حتی انداختن زباله در کوچه و خیابان هم میتواند گناه محسوب شود. و قسمت جالب داستان اینجاست که هر گناهی یک مجازات مخصوص از طرف کائنات برای ما به همراه دارد.
اما باز هم این مجازات نیست. بلکه یک اهرم ترمز است. وقتی ما به یک مدت طولانی در یک مسیر خطا قرار میگیریم و خودمان هم میدانیم که این راهی که در حال طی کردن آن هستیم اشتباه (گناه) است، و باز همچنان در ادامه آن اصرار داریم، آنگاه کائنات دست به کار میشود و جلوی حرکت ما را میگیرد.
ما خودمان در درون خودمان بهتر از هر کسی میدانیم که داریم چه کار میکنیم. دیگران فقط ظاهر زندگی و کارهای ما را میبینند. اما این خود ما هستیم که به درستی میدانیم در چه مسیری حرکت میکنیم.
با این حساب هر رویداد به ظاهر ناگواری در اصل یک اهرم ترمز است برای اینکه ما بیشتر از آن ادامه ندهیم. حالا چه چیزی را ادامه ندهیم، آن را دیگر هر کسی خودش بهتر از همه میداند!
برای روشن شدن مطلب لطفا" به این مثال توجه بفرمائید:
کودکی چهار دست و پا خودش را به وسط حیاط رسانده است. به کنار حوض میرود. نزدیک شده و با دیدن درخشش آب به طرف آن جذب میشود. کمی بعد نزدیک تر شده و دستانش را به سمت آب دراز میکند.
همین طور که مشغول بازی است به یک مرتبه تعادل خودش را از دست میدهد و به داخل حوض سقوط میکند.
مادر در آشپزخانه مشغول آشپزی است. صدای تلویزیون هم زیاد است. اصلا" متوجه عدم حضور کودک نمیشود. حتی صدای افتادن او داخل حوض و گریههایش را هم نمیشنود.
کودک در حال دست و پا زدن در حوض است که ناگهان خانم همسایه زنگ در خانه را به صدا در میآورد. مادر از آشپزخانه حرکت کرده و برای باز کردن درب به حیاط میآید. اما با دیدن کودکش در وسط حوض، وحشت زده به سمت او حرکت میکند. کودک را از داخل آب بیرون میکشد و او را از مرگ حتمی نجات میدهد.
نمیخواهم احساسات شما را تحریک کنم. آن کودک زنده میماند اما مادر وی، گویا یک بار جان به جان آفرین تسلیم کرده و دوباره زنده میشود.
پرده دوم این نمایش را ببینیم:
کودک از جلوی چشمان مادر دور میشود. خودش را به حیاط رسانده و نزدیک حوض آب میشود. مادر متوجه عدم حضور کودک شده و سریع خودش را به حیاط میرساند. (چون اشراف لحظه به لحظه به روند رویدادهای زمان حال دارد). در حالی که کودک دستانش را داخل حوض آب کرده و با آب بازی میکند او را بغل کرده و از حوض دور میکند.
کودک شروع به گریه و زاری میکند. به نوعی میگوید، ای مادر سخت دل، برای چه نمیگذاری من بازی کنم. بازی کردن با آب چقدر لذت بخش است. مادر اجازه بده من بازی کنم. تو چطور مادری هستی که راضی نیستی کودک تو از بازی کردن لذت ببرد و شاد باشد!
اما مادر به اندکی گریه و بی تابی کودک توجهی نمیکند و او را از حوض دور میکند. برای چه این کار را میکند. مگر مادر دوست دارد ناراحتی و گریه کودک دلبندش را ببیند؟
اتفاقا" چون مادر، فرزند دلبندش را دوست دارد او را از حوض دور میکند. او راضی میشود اندکی کودکش گریه و بی تابی کند اما اتفاق غیرقابل جبرانی را شاهد نباشد. این دوست داشتن، مهر و محبت و علاقه واقعی است.
اتفاقات و حوادث زندگی ما هم چنین هستند. خداوندی که مهربان تر از پدرو مادر است برای ما، همیشه مراقب ماست. اتفاقات به ظاهر ناگوار در دل خود خیری بزرگ دارند که ما از آن قطعا" بی اطلاع هستیم.
مثلا" یکی از دوستان من قرار بود به مسافرت برود. چند روز قبل از مسافرت تصادف کرد. یک اتومبیل از پشت سر به او زد. او هم از جلو به یک اتومبیل دیگر زد. دیگر خودتان تصور کنید چه وضعیتی پیش آمده است.
این اتفاق به ظاهر رویداد ناخوشایندی محسوب میشود. اما اینطور نیست. اگر ما از اتفاقات و حوادث آینده اطلاع داشتیم قطعا" متوجه میشدیم که در این مسافرتی که قرار بود این دوست من داشته باشد خطرات جبران ناپذیری وجود داشته است.
کائنات با علم و آگاهی از اتفاقات و رویدادهای آینده، مانع ادامه کار ما میشود. کائنات به خوبی میداند که اگر این دوست من به آن مسافرت میرفت چه خطری در کمینش بود. لذا با یک تصادف، کاری میکند تا این دوست من حداقل تا دو هفته نتواند اتومبیل خود را جا به جا کند.
کائنات به زور و اجبار جلوی اشتباه ما را میگیرد. اما گاهی اوقات ما شاکی میشویم. از زمین و زمان گله و شکایت میکنیم. این چه وضعی است. همش بد بیاری. همش تصادف. همش ضررو زیان.
هرگز این طور فکر نکنید. هر اتفاق به ظاهر ناخوشایندی در دل خود برای شما خیری بزرگ در بر دارد. به کائنات اعتماد کنید.
ما نمیتوانیم اتفاقات آینده را پیش بینی کنیم. پس باید به کائنات اعتماد کنیم. هر بیماری، هر تصادف، هر رویدادی به ظاهر بد، در آخر به نفع ما تمام خواهد شد.
وقتی رویدادی به ظاهر ناخوشایند برایتان رخ داد صبور باشید. سکوت کنید و تسلیم باشید. تسلیم کائنات باشید. در تسلیم آرامش هست. تسلیم یعنی راضی بودن به خواست و مشیت کائنات خداوند. کائناتی که خداوند خلق کرده و خود آن را مانیتور میکند.
پس از هر رویداد هر اتفاق به ظاهر ناخوشایندی هرگز نباید از واژه "چرا" استفاده کنیم.
هرگز از وازه چرا استفاده نکنید. زیرا این چرا به معنی اعتراض است و کائنات به شدت با اعتراض مخالف هستند. راضی و تسلیم محض باشید تا آرامش را احساس کنید.
کامیابی و رستگاری در تسلیم شدن و رضایت محض در برابر قوانین کائنات خداوند است. وقتی رضایت داشته باشی آنگاه خوشنود خواهی بود. خوشحال خواهی بود. آرامش خواهی داشت. آنگاه خواهی دید که این اتفاقات به ظاهر ناخوشایند در دل خود چه ارمغان ارزندهای برای تو داشته است.
فقط باید به کائنات خداوند اعتماد کنی و همیشه راضی و سپاسگزار باشی.
تا زمانی که شما راضی و خوشنود باشید روند اتفاقات به نفع شما پیش خواهد رفت. اما فقط کافیست که از در اعتراض و ناسپاسی و گله و شکایت بر بیائید آنگاه به نوعی با کائنات رو در رو شده اید.
وقتی از واژه چرا استفاده کرده و لب به اعتراض میگشائید آنگاه کائنات هزارو یک دلیل برای این اتفاق برای شما ردیف میکند.
چرا این تصادف برای من رخ داد. چرا من؟
کائنات هم هزارو یک دلیل بر این اعتراض پش روی ما قرار میدهند؟
چون تو بی عرضه هستی. چون حواس پرت هستی. چون اشتباهات زیادی داشتی. چون تو بی لیاقت هستی. تو شایسته تجربه اتفاقات خوب را نداری!
به این ترتیب با اطلاعاتی که ضمیرناخودآگاه ما دریافت میکند به این باور میرسد که واقعا" ما یک آدم بی لیاقتی هستیم و باید هر لحظه یک حادثه ناگوار را تجربه کنیم[...]
تعداد صفحات : 34