به جای چنین نگرش و باوری نسبت به اتفاقات تلخ زندگی باید دید که اصولا" چرا اتفاقات تلخ پدیدار میشوند و چگونه میتوان کیفیت اتفاقات آینده را مدیریت نمود به گونه ای که همواره شاهد اتفاقات و حوادث خوب و خوشایند باشیم. تجربه اتفاقات تلخ یکی پس از دیگری نه هنر است نه امتیازی محسوب میشود.
همانگونه که قبلا" هم اشاره شده کیفیت اتفاقات زندگی ما بر اساس دستورالعملهایی که توسط پیامهای ارسالی به کائنات از طرف ضمیرناخودآگاه ارسال میشود تعیین میگردد و خوب میدانید که ضمیرناخودآگاه ما فقط پیامهایی را دریافت میکند که ما خودمان از طریق ضمیرخودآگاه خودمان یعنی حواس پنجگانه و ارتعاشات فکری برایش تهیه و ارسال کرده باشیم.
ضمیرخودآگاه
ضمیرخودآگاه ما توسط حواس پنجگانه در هر لحظه در حال دریافت پیام از پیرامون ماست.
چشم ها میبینند و گوش ها میشوند. بینی بوهای مختلفی را استشمام میکند و زبان مزه ها را میچشد. از طریق پوست حس لامسه ایجاد گردیده است.
هر کدام از این ها در هر لحظه بدون اینکه ما خودمان متوجه باشیم در حال دریافت و ارسال پیام هایی به ضمیرناخودآگاه ما هستند.
نوع و کیفیت دریافت این پیام ها از طریق حواس پنجگانه ما تحت کنترل ماست. یعنی ما میتوانیم تصمیم بگیریم که چه چیزی ببینیم و چه چیزی بشنویم. اما ضمیرناخودآگاه دیگر اختیاری از خویشتن ندارد و تحت کنترل ما نیست.
ضمیرناخودآگاه
ضمیرناخودآگاه ما هر آنچه را که ما از طریق ضمیرخودآگاه برایش ارسال کردهایم را دریافت نموده و بعد از اینکه یک کپی از آن را برای خودش برداشت نسخه اصلی پیام را به همراه احساس مربوطه به کائنات عالم ارسال میکند.
وقتی سخن از کائنات به میان میآید منظور تمام موجودات عالم به غیر از خدا و شخص شما را شامل میشود.
ضمیرناخودآگاه قادر نیست که تشخیص بدهد که این پیام ها خوب هستند یا خوب نیستند. به زیان ما هستند یا سود ما. یا اینکه غیر ارادی به سوی ما آمدهاند یا اینکه ما خودمان خواستهایم که دریافت کنیم.
گاهی به صورت ناخواسته ما در معرض دیدن و شنیدن مطلبی منفی قرار میگیریم که باید بلافاصله از آن محیط دور شده و اجازه ندهیم که ورود آن مطلب منفی به مغز ما ادامه داشته باشد. ( کنترل و اختیار ضمیرخودآگاه ما به دست خودمان است).
ضمیرناخودآگاه فقط اطاعت محض میکند. اطاعت محض بابت هر آنچه که دریافت کرده است. لذا بلافاصله آن را به همراه احساسی که در ما تولید میکند به کائنات عالم برای اجرائی شدن انتقال میدهد.
کائنات عالم
کائنات عالم وظیفه دارند که بر اساس دریافتی های خود از ضمیرناخودآگاه کیفیت اتفاقات زندگی آدم ها را چیدمان کنند.
کائنات هم مانند ضمیرناخودآگاه هیچ گونه آگاهی و فهمی از طرف خودش ندارد و دقیقا" بر طبق دریافتی های خود از ضمیرناخودآگاه هرکسی، اقدام به چیدمان کیفیت اتفاقات زندگی وی خواهد نمود.
گاهی بعضی از آدم ها به شدت احساس نا امیدی میکنند. این اتفاق ممکن است به خاطر به یاد آوردن خاطرات تلخ گذشته باشد یا تجربه یک اتفاق ناگوار در حال حاضر.
به هرحال گاهی یک شخص در یک حالت منفی از نظر احساسی به سر میبرد.
اشخاص در این گونه مواقع به نظر خودشان وقتی در آن حالت احساسی منفی و غم انگیز قرار میگیرند به نوعی به خودشان دلداری داده و از خود به نوعی دلجوئی میکنند. گویا اینگونه آرام تر میشوند.
اما در واقع هیچ گونه دلداری و دلجوئی وجود ندارد. در این گونه مواقع شخص با ایجاد افکار غم انگیز و منفی به نوعی باور ناتوان بودن و عجز را در خود زنده میکند.
از یک آدم ناتوان و عاجز هیچ کسی توقع انجام کاری را ندارد.
لذا وقتی این احساس در شخص بوجود آمد با این باور غلط و منفی ساکت و آرام نشسته و کاری صورت نمیدهد.
چون به این باور رسیده است که او در اتفاقات گذشته به نوعی مقصر بوده است. خود را ملامت میکند. با خود فلسفه بافی میکند که شاید میتوانست کاری صورت بدهد و انجام نداده است. شاید میتوانست بهتر باشد.
با این افکار، باور ناتوانی را در شخص تولید میکند. شخص دیگر کاملا" میداند که نا امید و مایوس و ناتوان است. ناتوان از انجام هر کاری. اصلا" چه معنی دارد که یک آدم ناتوان و عاجز بتواند کاری صورت بدهد.
با عقل جور در نمیآید. لذا دست از تلاش و مبارزه بر میدارد. این روند متاسفانه ادامه پیدا میکند. چون اتفاقات زندگی زنجیر وار به هم گره خورده اند.
اتفاقات بد اتفاقات بد را به همراه دارد. ضرب المثل بد بیاری پشت بد بیاری هم دقیقا" اینجا مصداق پیدا میکند.
اما قسمت دردناک داستان اینجاست که این شخص به نظر خودش آن لحظه موقتی است و بعد از ساعتی و روزی دیگر سپری شده و او راحت خواهد شد.
خبر بد اینکه شوربختانه اینگونه نیست.
تا وقتی که آن شخص در آن حالت و احساس منفی و غم انگیز به سر میبرد همچنان سلسله وار پیامهای منفی در حال انتقال به ضمیرناخودآگاه هستند.
ضمیرناخودآگاه نمیتواند تشخیص بدهد که این پیامها جدید نیستند. و همگی مربوط به همان احساس و باور منفی قبلی هستند. او هر لحظه آپدیت میشود.
او لحظه به لحظه به روز رسانی میگردد. هر پیامی را که در هر لحظه دریافت میکند به منزله یک دستور تازه از طرف ما مورد پذیرش قرار گرفته و آن را به کائنات برای اجرائی شدن ارسال مینماید.
شخص مایوس و غمگین به نظر خودش در حال دلداری دادن خود است در حالی که نمیداند ضمیرناخودآگاه و کائنات برایش چه آشی میپزند که یک وجب و نیم روغن روی آن قرار دارد. البته به دستور خود او اما ناخواسته و ندانسته.
همین طور که این غم و ناراحتی و افسردگی ادامه دارد، همچنان پیامهای منفی به ضمیرناخودآگاه رسیده و آن هم آنها را به همراه احساس مربوطه به کائنات عالم ارسال میکند.
کائنات عالم هم بدون اینکه متوجه بشوند که این پیامها در حال حاضر واقعی نیستند و مربوط به اتفاقات قبل، یک ساعت پیش، یک روز یا یکماه و یک سال پیش هستند به باور اینکه آنها جدید هستند شروع به کار میکند.
این شخص یک ساعت پیش بابت موضوعی ناراحت و غمگین شده و یا به خاطر حادثه ای که یک ماه پیش برای خودش یا یکی از بستگانش رخ داده هنوز غمگین و ناراحت است.
اما کائنات نمیتواند این موضوع را تشخیص بدهد. کائنات نمیتواند بفهمد که این پیام منفی که دریافت نموده است مربوط به چه زمانی است. او آن پیام را آنلاین دریافت کرده و آنلاین باید اجرائی نماید.
زمان تولید پیام مهم نیست بلکه نوع پیام مهم است.
لذا میبینیم که حال و روز این شخص روز به روز بدتر میشود. به طوری که حتی داروهای ضد افسردگی هم جوابگوی تسکین غم و اندوه و افکار منفی او نمیشود. آیا میدانید چرا؟
چون که این آتش خاموش نمیشود. تا شما یک سطل آب روی آن آتش میریزید در کنارش یک لیتر بنزین هم به آن اضافه میکنید. این آتش خاموش شدنی نیست تا زمانی که مواد آتش زا را به آن اضافه نکنید.
وقتی به او میگوئید که خودت را کنترل کن. نگران نباش. آرام باش. او به سخنان شما توجهی نمیکند و هنوز همان افکار منفی و غم انگیز خود را دارد. تازه ممکن است از دست شما دلخور هم بشود که چرا با وی احساس همدردی نمیکنید و بی خیال هستید.
لذا همچنان در همان مسیر ادامه حرکت میدهد و حالش روز به روز بدتر میشود.
گاهی اوقات تمام ما در شرایط سخت و غم انگیز قرار میگیریم. با از دست دادن یکی از عزیزان خود قطعا" هر آدمی اندوهگین میشود. اما بعضی ها از این گونه اتفاقات و حوادث نظیر آن برای خود یک بحران درست میکنند که به این راحتیها قادر به خروج از آن نخواهند بود.
گاهی بعضی از آدم ها انگار خوششان میآید در یک حالت غم انگیز باقی بمانند. دلیل آن هم به خاطر موضوعی بود که در ابتدای این مطلب اشاره شد. اما این اشتباه محض است. شما همواره باید در زمان حال زندگی کنید.
چرا باید همواره در زمان حال باشید؟
( برای مشاهده مطلب آرامش در زمان حال است گذشته و آینده را راها کن اینجا کلیک کنید).
همانگونه که قبلا" هم اشاره شده ضمیرناخودآگاه و کائنات به صورت آنلاین در حال دریافت پیام هایی از سوی ما هستند.
پس اگر برای لحظه ای ناراحت و غمگین بشوید به اندازه همان یک لحظه کیفیت اتفاقات و حوادث زندگی خود را خراب کرده اید. اما اگر این ناراحتی و غم ادامه داشته باشد. اگر این عصبانیت و خودخوری مداوم باشد آنگاه شما باید مقدار بیشتری از کیفیت اتفاقات و حوادث زندگی خود را به گذراندن به گونه ای تلخ و ناگوار شاهد باشید. ( پس تلخی اتفاقات زندگی نمک زندگی نیست که دست خودمان نباشند و خودشان الکی پدیدار شده باشند).
این دیگر به اختیار و خواست خود هر شخصی است. شما باید باور داشته باشید که اتفاقات وحوادث زندگی شما در آینده میتواند بسیار خوب و هیجان انگیز و یا بسیار تلخ و دردناک باشد. انتخاب با خود شماست.
این که بعضی ها گفته اند اتفاقات تلخ و شیرین همیشه با هم هستند جملهای است که من چندان با آن موافق نیستم.
این جمله در مورد شما که مسلط به احساس آرام هستید صدق نمیکند.
شما همواره کیفیت اتفاقات زندگی خود را به بهترین شکل ممکن تجربه میکنید چون میدانید که اگر الان و هم اکنون حالتان خراب باشد، بد سخن بگوئید، عصبانی و خشمگین باشید، احساس منفی و خرابی داشته باشید آنگاه باید شاهد باشید که کیفیت اتفاقات زندگی شما در آینده خراب و تلخ بشود.
اما اگر شما آرام باشید. مهربان باشید. صبور باشید. خوشحال باشید. شاد باشید. مگر ممکن است که شما اتفاق ناگواری را تجربه نمائید.
شما یک آدم بیمار را پیدا کنید که قبل از بیماری و یا بستری شدن در بیمارستان یک آدم کاملا" شاد و بدون داشتن استرس و زمینه بیماری بوده باشد.
آدمی را پیدا کنید که تمام قوانین کائنات عالم را در مورد سلامتی و بهداشت جسمی و خصوصا" روانی رعایت کرده باشد و در عین حال هم اکنون بر روی تخت بیمارستان بستری شده باشد.
محال ممکن است. اگر با آن شخص آشنایی نزدیک داشته باشید قطعا" خواهید فهمید که او در فکر و باور خود مدتی قبل از بیماری چگونه زندگی میکرده است. آدمی که حرص میخورد و آدمی که زود عصبانی شده و خشم خود را نگهداری میکند و کینه ورزی میکند، هرگز رنگ خوشبختی را نخواهد دید.
شخصی که حسود است و از اینکه دیگران چیزهایی دارند که او هم اکنون ندارد ناراحت است و خودخوری میکند آدمی که ناسپاس و غمگین است. بابت داشته های فعلی خود خوشحال نیست و همواره ناله سر میدهد.
لذا مگر امکان دارد که این آدم، در کمال سلامتی و شادی، روی زمین راه برود و روی تخت بیمارستان نباشد؟ جای او از نظر کائنات عالم روی تخت بیمارستان است نه روی زمین صاف و هموار خدا.
میگویند آن شخصی که ورزشکار است و به یک باره دچار حمله قلبی یا مغزی میشود چه؟ یا آن شخصی که خود پزشک بوده است و دچار حمله قلبی شده و یا اتفاق ناگوار دیگری باعث شده او بستری شده باشد چه؟
در پاسخ باید گفت که چه ربطی دارد؟ مگر یک ورزشکار یا یک پزشک نمیتواند افکار منفی و غم انگیز تولید کند؟
مگر یک پزشک نمیتواند افکار مسموم و منفی در ذهن و باور خود ایجاد نماید که منجر به بیماری و حمله قلبی بشود؟
مگر بیماری و اتفاقات ناگوار شماره گذاری شده که فقط روی یک سری افراد خاصی با شخصیت و نامها و عناوین خاصی صورت بگیرد. مگر فقط به یک قشر خاصی اختصاص دارد؟
چقدر بوده اند روانپزشکان و روانشناسانی که خود به دلیل اخلالات روانی و روحی در بیمارستان بستری شده اند.
چقدر بوده اند پزشکان قلبی که خود به واسطه عارضه قلبی از دنیا رفته اند.
اصلا" چنین نیست. هرکسی در هر مقام و مرتبه ای و هر عنوانی اگر قوانین کائنات را اجرا نکند مورد مجازات کائنات قرار میگیرد.
کسی که مدت زیادی سیگار و قلیان یا مشروبات الکلی مصرف کند برای کائنات فرق دارد که او پزشک باشد یا ورزشکار و یا یک خانم خانه دار!
خوب طبیعی است که سیگار و مشروبات الکلی برای سلامتی مضر هستند. هر کسی که این ها را مصرف نماید به خودش آسیب رسانده است. حالا بیائیم و بگوئیم که چون این شخص پزشک بوده پس نباید سیگار و مشروب الکلی روی او تاثیر منفی بگذارد؟!
یا اینکه این آقا یا خانم ورزشکار است دیگر نباید سیگار و مشروب الکلی و خشم و ناراحتی و احساسات منفی روی او تاثیر بد بگذارند. چنین نیست. کائنات تبعیض قائل نمیشوند. شما کیفیت اتفاقات زندگی خود را خودتان تعیین میکنید.
وقتی شما آرام هستید ضمیرناخودآگاه و کائنات در هر لحظه پیام های مثبت و خوبی از شما دریافت میکند. وقتی آرام و شاد هستید بابت هر آنچه که هم اکنون در اختیارتان است کائنات همواره کیفیت اتفاقات زندگی شما را به بهترین شکل ممکن رقم میزنند.
خوش بین بودن باعث میشود که شکل کیفیت اتفاقات زندگی عوض بشود.
در فیلم علائدین و چراغ جادو، وقتی غول چراغ جادو به او میگوید که فقط یک آرزو از سه آرزوی تو باقی مانده است که من میتوانم برایت اجابت کنم، با فداکاری تمام میگوید:" آرزو میکنم که تو از این چراغ نفتی خلاص بشوی."
این از خود گذشتگی خیلی ارزشمند است به طوری که در آخر او را در مسیری قرار میدهد که با دختر پادشاه که اکنون دیگر خودش به پادشاهی رسیده است ازدواج میکند. ( هر چقدر بیشتر ببخشید به نسبت همان بیشتر نصیبتان خواهد شد).
داشتن افکار مثبت و احساس شاد
به یاد داشته باشید که افکار مثبت و احساس خوب و شاد داشتن که شامل مهربانی و انسان دوستی و آرام بودن هم میشود باعث خواهد شد که روند اتفاقات زندگی شما به گونه ای رقم بخورد که در ادامه موجب غافلگیر شدن شما بشود.
اتفاقاتی رخ میدهند که شما اصلا" نمیتوانید تصورش را بکنید.
اتفاقات زندگی یکی پس از دیگری بر اثر اطلاعاتی که ما به ضمیرناخودآگاه خودمان ارسال کرده ایم رخ خواهند داد. هیچ اتفاقی در زندگی شما تصادفی نیست.
شانسی در کار نیست. زمان نیاز دارد تا افکار و احساسات مثبت و آرام و شاد شما تبدیل به معادل فیزیکی خودشان بشوند. حوصله به خرج بدهید و نا امید نشوید.
به زندگی دیگران نگاه نکنید. زندگی خود را از زندگی دیگران الگو برداری نکنید.
مقیاس زندگی شما خودتان هستید. افکار و باورهای خودتان است.
ضمیرناخودآگاه شما و کائنات فقط از شما فرمان میپذیرند نه از دیگران. بقیه نمیتوانند از طرف شما به کائنات و ضمیرناخودآگاه شما فرمان بدهند.
حتی اگر آنها پیام هایی مثبت یا منفی هم برای شما ارسال کنند ضمیرناخودآگاه شما احترام خاصی برایتان قائل است و تا شما آنها را دریافت نکنید و با دست خودتان تحویلش ندهید او هرگز آنها را به کائنات ارسال نمیکند تا تبدیل به اتفاقات خوب یا بد در زندگی شما بشوند.
پس اگر الان و هم اکنون شرایط زندگی شما به آن گونه ای که دوست دارید نیست نا امید نشوید. نگوئید ای بابا دیگر امکان ندارد. شما در این مسیری که در حال دویدن هستید اگر بنشینید هرگز به خط پایان نخواهید رسید. شما حق نشستن ندارید تا به هدف خود برسید. میتوانید آهسته راه بروید اما نشستن ممنوع است.
شما باید حرکت کنید حتی اگر پایتان گرفته و شما نمیتوانید بدوید اشکالی ندارد راه بروید. آرام راه بروید. فقط بروید. حرکت کنید. ایستادن ممنوع است. در این مسیر زندگی هر کسی که از حرکت باز ماند در واقع خودکشی کرده است. ایستادن برابر با خودکشی است. شما با راه رفتن هم میتوانید به خط پایان برسید. مهم نیست که نفر چندم باشید. شما بلاخره خواهید رسید. درست است که نفر اول یا دوم شدن لذت بیشتری دارد اما به خط پایان رسیدن در مقام پنجم یا ششم بهتر است از کسی که اصلا" نتوانسته است به خط پایان برسد.
مقایسه کردن خود با دیگران
یکی دیگر از عوامل مهمی که باعث میشود آدمها غمگین و نا امید شده و از ادامه تلاش دست بردارند این است که خودشان و توانائی هایشان را با دیگران مقایسه میکنند.
همانطور که میدانید هر آنچه که الان هستید و هر آنچه که در اختیار دارید نتیجه سخنان، افکار و احساساتی است که در گذشته داشته اید. چه انتظاری از خود دارید؟ اگر تلاشی صورت نگرفته باشد آیا انتظار عمل درستی است؟
اما وقتی شما خودتان به خوبی میدانید که در گذشته روند حرکت و برنامه ریزی شما طوری بوده است که نتیجه اش همین است که الان شاهد آن هستید پس غصه خوردن و ملامت کردن خودتان برای چیست؟ مقایسه کردن خودتان و شرایط فعلی با دیگری که گذشته متفاوتی نسبت به شما داشته برای چیست؟
شما چگونه میتوانید از خود انتظار داشته باشید درحالی که در گذشته حرکت قابل توجهی برای پیشرفت و موفقیت خود ارائه نداده اید.
فقط به خودتان نگاه کنید. به زندگی خودتان علاقمند باشید. شکرگزار باشید بابت هر آنچه که هم اکنون در اختیار شماست.
با همین امکاناتی که هم اکنون در اختیارتان است حرکت کنید. اگر هدفی مشخص دارید آن را دنبال کنید. قرار نیست که شما ناگهان به آن هدف برسید.
شما نیاز به زمان دارید. (برای مشاهده مطلب قانون زمان اینجا کلیک کنید).
فقط به جلو نگاه کنید. شما بعد از مدتی خیلی جلو خواهید افتاد. نگاه کردن به اطراف و دیگران حواس شما را پرت خواهد کرده و ممکن است زمین بخورید و یا اینکه تمرکز خود را از دست بدهید و از ادامه حرکت باز بمانید.
به توانمندی های خودتان توجه کنید. ببینید شما چه توانایی های ارزشمند و بالقوه ای دارید که شاید خیلی ها نداشته باشند. ممکن است کسی بگوید با این حرفها دل ما خوش نمیشود. مگر این حرفها پول خواهد شد. مگر اتومبیل و تحصیلات و شغل میشود؟!
در واقع حق با شماست. این سخنان اگر از جانب شما باشد قطعا" نتیجه همان نگاه یک جانبه به دیگران است. نگاه به دیگران و توانمندی های آنها و عدم نگاه و توجه به خود و توانائی های خود.
خوب معلوم است که وقتی شما فقط بنشینید و به دیگران نگاه کنید و هیچ تلاشی نکنید آنگاه چگونه انتظار دارید که موفقیت را در آغوش بگیرید.
بگذریم از آن دسته افرادی که بواسطه پدر یا مادر خود به مال و اموالی دست یافته اند. ما با آنها کاری نداریم. آنها باید عرضه نگهداشتن و درست استفاده کردن از آن اموال را به خود ثابت کنند.
چون سخت است مال و اموالی را که آدم خودش با زحمت وتلاش خودش بدست نیاورده باشد بتواند به درستی مدیریت نماید.
شما باید احساس لذت و خوشحالی داشته باشید. در درجه اول باید از اینکه میتوانید حرکت کنید و تلاش کنید راضی و خرسند باشید. در هر لحظه باید دستانت را به آسمان بلند کنی و بابت همه داشته هایت از خدای مهربان تشکر کنی.
در ضمن خوشحال باش. خداوند دوست دارد تو همیشه خوشحال باشی. رضایت داشته باشی. خوشنود باشی. شادی تو یعنی رضایت تو.
هروقت توانستی شاد باشی آنگاه بدان که خداوند در حال لبخند زدن به توست. همان خدائی که تو را آفریده و دوستت دارد.
نگاهش به توست. تو حرکت کن. تو تلاش کن و به هدفت فکر کن. به هر آنچه که آرزو داری برسی اندیشه کن. اما شادمان و خوشحال و خرسند باش.
زیرا در حالت شاد بودن احساس مثبتی در تو ایجاد خواهد شد که قدرت حرکت و پیشرفت تو را دو چندان خواهد کرد.
الهامات ارزشمندی به تو خواهد رسید. اتفاقات و شرایطی در مسیر زندگی تو بوجود خواهد آمد که تو را به رسیدن به هدفت نزدیک تر خواهد نمود.
فقط بدان که هیچ چیزی در زندگی تو تمام نشده و تو به آخر خط نرسیده ای.
خطابم به کسانی است که تصور میکنند که دیگر کاری از دست آنها بر نمیآید و کاملا" نا امید شده اند. بدانید که خداوند شما را نگاه میکند. او منتظر یک حرکت شماست. خداوند شما و من را مانیتور میکند.
فقط کافیست که هم اکنون به خدا امید داشته باشی و از اینکه او کنارت است و کمکت میکند خوشحال باشی. خدا دوست دارد که تو خوشحال باشی.
اگر شاد باشی و بابت هر آنچه که هم اکنون در اختیارت است شکرگزار و شادمان باشی اتفاقات خوب یکی پس از دیگری برایت رخ خواهند داد. آنگاه خودت متعحب خواهی شد که این همه رویداد خوب تا به الان کجا بوده اند؟
به یاد داشته باش که اتفاقات خوب یکی پس ازدیگری رخ میدهند اگر هم اکنون حال خوش و مثبتی داشته باشی. اگر هم اکنون احساس آرام و خوبی داشته باشی اگر هم اکنون شاد باشی.
شکر نعمت، نعمتت افزون کند ، کفر، نعمت از کفت بیرون کند
این ضرب المثل قدیمی را من خیلی دوست دارم. همیشه ملکه ذهنم است. زیرا به خوبی بیان میکند که همیشه باید بابت داشته های فعلی خودت خوشحال و شکرگزار باشی.
این شاد بودن احساس خوب و مثبتی در تو ایجاد میکند. این احساس شاد بودن و این احساس مثبت، وقتی به ضمیرناخودآگاه برسد ضمیرناخودآگاه آن را به همراه احساسی که در شما ایجاد شده به کائنات ارسال خواهد کرد.
کائنات عالم هم بدون اینکه بداند اصل ماجرا چیست بر مبنای هر آنچه که دریافت نموده شروع به کار خواهد کرد. کیفیت اتفاقات زندگی شما را چیدمان خواهد نمود.
وقتی این احساس مثبت و شاد به کائنات رسید کائنات شروع به بررسی نموده و با نگاهی دقیق متوجه خواهد شد که هم اکنون اتفاق خاصی که موجب این همه خوشحالی این شخص شده باشد وجود خارجی ندارد.
داشته هایش که مربوط به گذشته هستند و الان هم اتفاق خارق العاده ای که باعث این همه خوشحالی وی شده باشد وجود ندارد لذا طبق برنامه و وظیفه ای که دارد دست به کار میشود.
کائنات موظف هستند که کیفیت اتفاقات زندگی هر شخصی را بر مبنای احساسی که او در آن لحظه دارد شکل بدهند.
وقتی این احساس شادی و خوشحالی ناشی از شکرگزاری به کائنات رسید کائنات میفهمند که در حال حاضر اتفاق خوب و خوشایندی صورت ظاهری پیدا نکرده پس باید کیفیت اتفاقات آینده را طوری چیدمان کنند که کیفیت آن اتفاقات با این احساس فعلی شما همخوانی داشته باشد.
وظیفه کائنات همین است. همخوانی و هماهنگ کردن کیفیت اتفاقات آینده زندگی شما با احساسی که هم اکنون دارید.
پس وقتی شما بابت داشته های فعلی خودتان شکرگزار و خوشحال باشید به نوعی ضمیرناخودآگاه و کائنات را گول زده اید. (برای مشاهده مطلب آیا میتوان کائنات را فریب داد اینجا کلیک کنید).
آنها کیفیت اتفاقات زندگی شما را به بهترین شکل ممکن رقم خواهند زد و این اتفاقات اسباب و وسیله ای میشوند برای اینکه شما بتوانید بهتر و راحت تر به هدف و خواسته خودتان دست پیدا کنید.
پس اگر این همه تاکید میشود برای اینکه در زمان حال زندگی کنید و از بابت داشته های خود شاد و شکرگزار باشید به خاطر همین است که کیفیت اتفاقات زندگی شما عالی شده و شما زودتر به هدف و آرزوئی که در ذهن خود دارید برسید.
سلامتی و شادی و برکت بی پایان خداوند را برایتان آرزو دارم.
پایان