پاسخ این سوال مثبت است. بله میتوان به نوعی کائنات را فریب داد.
قانون کائنات به این شکل است که احساسات منفی یا مثبت را از ضمیرناخودآگاه دریافت نموده و بر اساس میزان منفی یا مثبت بودن آن احساس نسبت به فراهم کردن اتفاقات خوب یا بد در زندگی ما، اقدام خواهد کرد.
کائنات کاری ندارد که ما چه چیزی را دوست داریم یا نداریم. از چه چیزی خوشمان میآید یا نمیآید. او فقط به پیامهایی که از طریق ضمیرناخودآگاه دریافت کرده توجه نموده و پاسخ میدهد.
به عبارتی ضمیرناخودآگاه ما رابط بین ما و کائنات عالم هستی است.
یعنی هر چقدر شما بیشتر بتوانید رابطه خوبی با ضمیرناخودآگاهتان برقرار نمائید آنگاه به همان میزان دریافتی های بهتری از کائنات خواهید داشت.
برای نفوذ به ضمیرناخودآگاه روش های متفاوتی وجود دارد که یکی از راحت ترین آنها که برای همه در هر زمان و هر مکانی امکان پذیر میباشد، " تکرار" است.
شما با تکرار کردن هر چیزی قادر خواهید بود که بعد از مدت زمان مشخصی آن را به ضمیرناخودآگاه خودتان ارسال کنید.
شاید بگوئید که مگر تمام افکار و ذهنیات ما به ضمیرناخودآگاه ارسال نمیشود؟
بله همین طور است. تمام آنها به ضمیرناخودآگاه ارسال میشود و ما تمام هر آنچه که از طریق ضمیرخودآگاه خود( حواس پنجگانه و ارتعاشات فکری) دریافت میکنیم به ضمیرناخودآگاه ارسال میشود. اما اکثر آنها به همراه " احساس" قوی نیستند.
به همین خاطر بعد از ورود به ضمیرناخودآگاه در آنجا بایگانی شده و به کائنات ارسال نمیشوند.
مانند مرسولات پستی، تا زمانی که کد پستی و یا آدرس دقیق نداشته باشند قابل ارسال نیستند. در این شرایط اداره پست، آن را به فرستنده بر میگرداند.
پیامهای فاقد احساس قوی هم همینطور هستند. بعد از ورود به ضمیرناخودآگاه بایگانی شده و ترتیب اثر داده نخواهد شد.
به همین دلیل است که عده زیادی همیشه گلایه میکنند که چرا با وجود فکرکردن و تکرار کلمات و جملات مثبت و تاکیدی، اتفاق خاصی در زندگی آنها رخ نمیدهد.
به عبارتی میتوان چنین گفت، تا زمانی که این کلمات و جملات فاقد احساس قوی باشند هرگز حتی با تکرار هم اتفاق خارق العاده ای رخ نخواهد داد.
اما چگونه میتوانیم این پیامها را پس از ورود به ضمیرناخودآگاه، از آنجا به کائنات منتقل کنیم؟
اینجاست که همان داستان فریب دادن کائنات و ضمیرناخودآگاه مطرح میشود.
یکی از مهمترین احساساتی که بسیار قوی بوده و مکمل خوبی برای پیامهای ارسالی شما به ضمیرناخودآگاه و کائنات است، حس شاد بودن و خوشحالی است.
شما باید بابت هر چیزی که در اختیار دارید حتی چیزهای به ظاهر کم اهمیت و کم ارزش، خوشحال و شکرگزار باشید. ( از نظر کائنات هیچ چیزی کم اهمیت و یا بی ارزش تلقی نمیشود).
باید بخندید و این کار را بصورت تکرار در هر زمان و مکان ممکن انجام بدهید.
به عبارتی اساس زندگی خود را بر مبنای شاد بودن بنا کنید.
آنگاه پس از مدت زمانی این خندیدن و شاد بودن یک احساس خاصی که دارای بار مثبت فراوانی است در شما تولید خواهد کرد.
این احساس گرم و هیجان انگیز وقتی به همراه پیامهای شما به ضمیرناخودآگاه ارسال بشود مانند خمیری که وارد تنور شده، آماده ارسال به کائنات میگردد.
دانشمندان تکنولوژی فکر و موفقیت بسیار به شاد بودن تاکید میکنند.
به قول دکتر الهی قمشه ای، اصل بنای خلقت بر اساس شادی میباشد.
پرندگان، همیشه شاد هستند.
گل ها و درختان، آسمان و ابرها، گوئی همه در حال رقص و پایکوبی هستند.
شاد بودن باعث میشود که پیامهای ما پخته شده و شرایط فرستاده شدن به کائنات را پیدا کنند. ( غم و اندوه و غصه هم دقیقا" همین تاثیر را دارند).
آدمهای شاد به واسطه شادی و خوشحالی خودشان به نوعی کائنات را فریب میدهند. پس از مدتی ضمیرناخودآگاه سرشار از پیامهایی میشود که به همراه احساس گرم و شیرین است.
رانندگی شما، راه رفتن شما، غذا خوردن، مطالعه، کار، سخن گفتن و هر کاری برایتان لذت بخش و حاوی احساسی برای دریافت ضمیرناخودآگاه و کائنات خواهد شد.
کائنات دو زبان بیشتر نمیداند.
یکی زبان منفی( غم و اندوه) و دیگری زبان مثبت ( شادی و سرور).
کائنات از هرکدام از این زبان ها برداشت و استنباط خاص خودش را دارد.
کسی که دائما" غمگین است پیامهایی حاوی سردی و شکست و ناتوانی به کائنات ارسال میکند.
ضمیرناخودآگاه این شخص هم به این باور میرسد که این شخص واقعا بدبخت و بیچاره است.
کائنات با دریافت این پیام( غم و اندوه و ناراحتی) هرگز نمیفهمد که این شخص، عزا دار شده و یا کسی است که چیز با ارزشی را از دست داده که بواسطه آن این چنین غمگین و ناراحت است.
یا اینکه اتومبیلش مدل پائین است و از این جور چیزها. کائنات اینگونه باور میکند که ایشان در حال درخواست اتفاقاتی در زندگی است که نتیجه آن غم و اندوه است.
یعنی همان احساسی را که ارسال کرده همان را به خود فرستده بازگشت میدهد.
اما در شکل و قالب اتفاقات ناگوار مثل تصادف یا بیماری و حوادثی شبیه اینها.
پس شما باید به صورت دائم یک احساس شاد و خوشحالی در خودتان ایجاد کنید. هرگز اجازه ندهید موضوعی شما را خشمگین و ناراحت کند. آنگاه بعد از مدتی کائنات این گونه برداشت خواهند کرد که شما در حال تجربه اتفاقات خوبی هستید.
شما درخواست اتفاقات خوبی را داده اید که نتیجه و خروجی آنها، خوشحالی و شادی و رضایت است. چه اتفاقاتی باعث رضایت و خوشحالی شما میشود؟
قطعا" داشتن هر آنچه که اکنون در اختیار دارید و بدست آوردن هر آنچه که آرزوی آن را داشته اید.
پس کائنات به احساس شما پاسخ میدهد و همان اتفاقات در زندگی شما پدیدار میشوند.
شاید بگوئید من اکنون فوق العاده گرفتارم. کلی بدهی دارم. بیکار هستم. حتی به نان شب خودم محتاجم. من چگونه میتوانم خوشحال باشم؟ من با اتوبوس و مترو به محل کار خود میروم. اتومبیل شخصی ندارم. ثروتمند نیستم. خانه شخصی ندارم. با وجود اینها چگونه انتظار دارید که من خوشحال هم باشم؟
ببینید خوشحالی و ناراحتی یک حس درونی است. یعنی ممکن است شما در یک شرایط خاصی بدون دلیل بخندید و یا برعکس ساعت ها غمگین باشید.
زمانی که با یکی از دوستان صمیمی خود در حال گردش یا گفتگو هستید ممکن است بدون اینکه خودتان متوجه شوید ساعت ها بگو بخند کنید.
این خوشحالی شما تقریبا میشود گفت که بدون دلیل خارجی اتفاق افتاده است. نه کسی شما را قلقلک داده و نه کسی به شما هدیه ای ارزشمند تقدیم کرده است. نه اینکه نامتان در قرعه کشی بانک برنده شده است. هیچ خبر خوشحال کننده ای هم دریافت نکرده اید. اما با این حال چرا شما ساعت ها میخندید و خوشحال هستید؟ ( بیان لطیفه به تنهائی قادر به خندان ما نیست. همانطور که شما اگر ساعت ها برای یک فرد افسرده لطیفه تعریف کنید هیچ تاثیری روی او نخواهدگذاشت).
چون همانطور که گفته شد خوشحالی یک احساس درونی است که از ذهن و فکر شما ریشه میگیرد و عامل بیرونی ندارد. تماما" درونی است. همانگونه که وقتی کسی به بیماری افسردگی دچار میشود روانپزشکان تلاش میکنند تا بوسیله داروهای بخصوصی روی ترشح هورمون های ایشان تاثیر بگذارند تا ایشان بتوانند به مرحله عادی و نرمان خود بازگشت کنند. حتی درمان هم از از درون انجام میپذیرد.
حال شما این فرد افسرده را بخندانید. ساعت ها فیلم های کمدی برایش به نمایش بگذارید. انواع لطیفه های خنده دار را برایش تعریف کنید. تاثیری نخواهد داشت و او هرگز نخواهد خندید. تا زمانی که از درون درست بشود.
به عبارتی وقتی که شما در حال بگو و بخند هستید در واقع بدون اینکه خودتان متوجه بشوید در حال فکرکردن و ایجاد یک باور ذهنی هستید.
باور اینکه من توانائی خندیدن و خوشحال بودن را دارم.
من میتوانم از این فضا، آسمان، این دوست خوب، استفاده کنم. نگاه مثبت شما به این داشته ها موجب میشود تا بخندید و خوشحال باشید.
اما اگر شما نگاه منفی داشته باشید آن دوست، آسمان آبی یا بارانی، گل ها و درختان و هیچ چیز دیگری قادر نخواهد بود احساس خوشحالی را در شما بوجود آورد.
پس همانگونه که ملاحظه میکنید چیزهای بیرون از وجود ما به تنهایی قادر به خوشحال کردن یا غمگین کردن ما نیستند. بلکه آن نگاه و باور از آنهاست که احساس خوشحالی و ناراحتی را در ما ایجاد کرده و تداوم میبخشد.
همیشه شاد بودن بابت هر چیزی و خندیدن و لبخند زدن، کائنات را گمراه میکند.
کائنات همیشه این باور و برداشت را خواهند داشت که شما درحال تجربه یک اتفاق خوب و خوشایند هستید که این چنین خوشحالی میکنید.
کائنات نمیتوانند متوجه بشوند که اتفاق خاصی برای شما بابت این خوشحالی رخ نداده و دلیل خاصی وجود ندارد.
کائنات فکر میکنند که شما بابت یک اتفاق خوب خوشحال هستید.
حالا این خوشحالی شما هر چقدر بیشتر و احساسی تر باشد به همان میزان کیفیت اتفاقات زندگی شما بهتر و قشنگ تر خواهند بود.
وقتی شما عصبانی هستید بلافاصله یک پیام منفی به ضمیرناخودآگاه ارسال میکنید. اگر این عصبانیت زودگذر و سریع باشد و شما بلافاصله به حالت ایده آل قبلی خود و حالت مثبت باز گردید، آن پیام منفی همچنان بدون قدرت در بایگانی ضمیرناخودآگاه باقی مانده و به مرحله ارسال به کائنات نخواهد رسید.
اما اگر آن احساس خشم و عصبانیت ادامه دار باشد و حس شما را خراب کند آنگاه ضمیرناخودآگاه آن پیام را با آن بار احساسی منفی به کائنات جهت اجرائی شدن ارسال میکند.
احساس ما هر چقدر قوی تر باشد به همان اندازه ضمیرناخودآگاه سریع تر اقدام به فرستادن آن به کائنات خواهد کرد.
میزان عصبانیت شما از دست یک کودک که باعث شده ناراحت بشوید به مراتب کمتر از میزان خشمتان از دست یک آدم به هم سن و سال خودتان خواهد بود.
به همان نسبت هم تاثیری که روی ضمیرناخودآگاه میگذارد متفاوت خواهد بود.
یک کودک هرگز نمیتواند باعث ناراحتی شما بشود. حتی اگر به شما توهین کند هم تازه موجب خنده شما خواهد شد.
این عامل بیرونی نیست که باعث ناراحتی یا خوشحالی شما شده بلکه نوع برداشت و باور شماست که باعث خوشحالی یا ناراحتی شما خواهد شد.
شما میتوانید با گذشت و مهربانی بابت اتفاقاتی که در اطرافتان رخ میدهد عکس العمل مثبت یا زیبایی داشته باشید. این بستگی به خود شما دارد. بالعکس میتوانید بابت هر اتفاق کوچک و ناچیزی از کوره در رفته و ناراحت و غمگین و عصبانی بشوید.
پس همیشه خوشحال باشید و سعی کنید بخندید.
افرادی هستند که خیلی میخندند. حتما" با آنها برخورد کرده اید. آنها معمولا" اتفاقات ناخوشایند کمتری در زندگی تجربه میکنند. چون خنده و شادی، چه واقعی باشند و چه مجازی، باعث فریب کائنات خواهند شد.
ضمنا" به یاد داشته باشید هر آنچه که هم اکنون در اختیار دارید نتیجه احساسات مثبت یا منفی شما در گذشته است.
اگر میخواهید بعد از این کیفیت اتفاقات زندگی شما زیبا و خوشایند باشند باید به مواردی که در بالا اشاره شد با دقت توجه کنید.
اصلا" هم نگران نباشید که اکنون شرایط بر وفق مراد شما نیست.
اطمینان داشته باشید در هر شرایطی، تا زمانی که احساس شما خوب و مثبت و آرام نباشد، در بیرون از وجود شما، هیچ اتفاق جالبی رخ نخواهد داد.
تا زمانی که نتوانید شادی را تجربه کنید اتفاق خوشحال کننده ای برایتان رخ نمیدهد.
چون تمام اتفاقات خوب یا بد، از درون شما شروع شده و از ذهن و باور شما دستور خواهند گرفت.
پایان