از اینکه توانسته بود به سرعت پاسخی در خور وی به او بدهد خوشحال و راضی به نظر میرسید. هنوز چند دقیقهای از این اتفاق نگذشته بود که او به پیچ دوم رسید. بعد از گذشتن از دور پیچ، با صحنهای که مقابلش بود به شدت دستپاچه شد.
ناگهان در مقابل خود گلهای از گوسفندانی را دید که در حال عبور از عرض خیابان بودند. گویی شوکی به او وارد شده باشد. در یک لحظه خودش را باخت و نتوانست اتومبیل را کنترل نماید. چون سرعتش زیاد بود. او تصادف کرد!
الان میفهمید که وقتی آن آقا گفت: حیووون، منظورش چه بود.
حالا دیگر به خوبی میدانست معنی واژه حیووون در هنگام رانندگی آن هم خارج از شهر فقط نمیتواند یک توهین باشد. زود قضاوت کرده بود.
بله. ما همه زود قضاوت میکنیم. عجولانه پاسخ میدهیم. تازه آن را به حساب زرنگی خودمان هم میگذاریم.
این فقط یک مثال بود. از اینگونه اتفاقات در زندگی من و شما هم زیاد رخ میدهد. اما همیشه فراموش میکنیم و سریع میخواهیم طرف مقابلمان را فتیله پیچ نمائیم.
میخواهیم او را ادب کنیم. اما آیا به راستی اگر کسی بعد سی یا چهل سال از گذشت زندگی خود معنی ادب و فرهنگ را به درستی نیاموخته باشد، شما یا من میتوانیم در کسری از ثانیه آن را به او آموزش بدهیم؟
نمیدانم گویا از اول زندگی ما، زمان کودکی را میگویم واژهای به نام گذشت را به ما به درستی یاد نداده اند.
با صبر و بردباری به خوبی آشنا نشدهایم. اینگونه گوشمان را پر کرده اند که تامیتوانی زرنگ باش. (برای مشاهده مطلب زرنگ بازی در کائنات معنا ندارد اینجا کلیک کنید).
اجازه نده حق تو را بخورند. اجازه نده بهت زور بگن. انگار قراره همه سر آدم کلاه بگذارند و حواس تو باید شش دانگ جمع باشد. آیا این آخر منفی بافی نیست؟
از این گونه حرفها زیاد شنیدیم. گوشهایمان از این حرفهای تکراری پر است. اما غافل از اینکه اینگونه نگاه و تفکر نسبت به اطرافیانمان منفی است.
کاش در کنار این نصیحتها به ما میگفتند که کمی صبرکن. زود تصمیم نگیر. اول مطمئن شو بعد نظر بده یا حرف بزن و تصمیم بگیر.
در پایان جمله ای از "اشو" نقل میکنم. به امید کمی تعقل، آرامش و فرهنگ...
روزی که انسان بتواند به توهینهایی که به او میشود بخندد و لذت ببرد روزی است که او به موفقیت دست یافته و جزئی از ابدیت شده و به دنیای جاودانگی وارد شده است.
پایان