ضمیرناخودآگاه
ضمیرناخودآگاه مقر فرماندهی کل بدن و زندگی ما میباشد. فرمانها و دستورالعملهای صادر شده توسط شما از آنجا به کائنات ارسال میشود. در واقع ضمیرناخودآگاه رابط بین شما و خواسته هایتان با کائنات عالم هستی است.
برای اینکه پیامی که توسط شما صادر میشود به کائنات برسد حتما باید توسط ضمیرناخودآگاه تائید و به عبارتی راست آزمایی شود. فقط بیان لفظ اینکه من خوشحال هستم، من سلامت هستم، من ثروتمند هستم، کفایت نمیکند. شما باید به ضمیرناخودآگاهتان بقبولانید که این پیام ها واقعی هستند و توسط شما ارسال شده اند.
برای این کار شما باید احساس متناسب با آن پیام را هم به ضمیرناخودآگاه ارسال کنید. خیلی راحت است. فقط کافیست که شما ابتدا به داشتههای خودتان در حال حاضر، فکر کنید و بابت آنها شکرگزار باشید. بابت هر یک از آنها احساس خرسندی و رضایت داشته باشید.
خوشحال باشید از اینکه آنها را دارید. مهم نیست که آنها چقدر کم ارزش یا بی اهمیت و کوچک باشند. اصلا مهم نیست که شما هم اکنون از آنها استفاده میکنید یا خیر. فقط به این فکر کنید که شما هم اکنون مالک و دارنده آنها هستید.
ممکن است پیش خودتان زمزمه کنید، ای بابا مگه من چه چیز با ارزشی دارم که بخواهم بابت آن شکرگزار هم باشم.
من نمیخواهم به تک تک داشته های شما اشاره کنم. همین کامپیوتر، لب تاب، تبلت، و یا گوشی موبایلی که در اختیار دارید و توسط آن این مطالب را میخوانید، یک دارائی با ارزش است.
کفش هایی که به پا میکنید و با آنها از خانه خارج میشوید میتواند یکی دیگر از داشته های با ارزش شما باشند که سزاوار تشکر و شکرگزاری هستند. حالا دیگر ارزش سلامتی وجودتان که دیگر اصلا با هیچ چیزی قابل قیاس نیست. پس شما چیزهای بسیار زیادی در اختیار دارید که شایسته شکرگزاری هستند.
فریب دادن کائنات و ضمیرناخودآگاه
شما با این روش، ضمیرناخودآگاه خودتان را گول میزنید. وقتی به آن داشته های خودتان فکر میکنید و آنها را شمارش مینمائید و بابت آنها سپاسگزار میشوید و میگوئید خدایا بابت این داشته ها از تو ممنون و سپاسگزارم، در واقع در حال تولید یک احساس مثبت هستید.
یک احساس مثبت و گرم که حتما باید برای ضمیرناخودآگاه ارسال بشود. شما وقتی بابت هر آنچه که هم اکنون در اختیار دارید شروع میکنید به شمردن و شکرگزاری و قدردانی، همزمان ذهن شما شروع به کار میکند.
ذهن شما همزمان در حال تصویر سازی است. بدون اینکه شما متوجه باشید این کار را انجام میدهد. وقتی میگوئید خدایا من بابت یک جفت کفشم از تو سپاسگزار و ممنون هستم، ذهنتان شما را در حالت و وضعیتی تصور میکند که یک جفت کفش دارید و در حال استفاده از آن هستید.
ضمیرناخودآگاه شما به بایگانی خود مراجعه میکند. هر گونه موضوعی که به داشته های شما مرتبط باشد را مرور میکند. تمام داشته های شما را بررسی و بروزرسانی مینماید تا به وی ثابت بشود که شما یک شخص دارا هستید.
ذهن شما این تصویر داشتن یک جفت کفش را به ضمیرناخودآگاه ارسال میکند. ضمیرناخودآگاه شما نمیتواند تشخیص بدهد که آن چیزی که باعث خوشحالی شما شده و موجب شده احساس رضایت در شما ایجاد بشود دقیقا چیست.
آیا آنقدر با ارزش هست که باعث رضایت و خرسندی شما شده باشد یا خیر. ضمیرناخودآگاه به هیچ یک از این اطلاعات دسترسی ندارد. او فقط با همان احساس خرسندی و رضایت و شادمانی شما کار دارد و بس. پس لطفا دقت بفرمائید چون داستان از همین جا شروع میشود.
وقتی این پیام مثبت به ضمیرناخودآگاه شما رسید آنگاه ضمیرناخودآگاه شما یک احساس متناسب با آن پیام را در شما ایجاد میکند. با ایجاد این احساس مثبت و زیبا شما در مسیر جدیدی قرار خواهید گرفت. هم اکنون نوبت ضمیرناخودآگاه است که آن پیام را به همراه احساس خوب شما به کائنات ارسال کند.
کائنات
به مجموعه تمام هستی به غیر از شخص شما و خداوند مهربان، کائنات گفته میشود. به عبارتی همه عالم هستی از جمله من که هم اکنون در حال نوشتن این مطالب هستم، برای شما در حکم کائنات هستند.
وقتی آن پیام رضایت و خرسندی بابت داشتههایتان به همراه آن احساس مثبت و خوب به کائنات رسید آنگاه کائنات شروع به کار کرده و موظف است که کیفیت زندگی شما را بر اساس آن پیام تدارک ببیند.
پیام رضایت و شادمانی شما برای کائنات معنی و مفهوم خاصی دارد. خوب التبه طبیعی است که آدمی در شرایط ناگوار هرگز خوشحال نیست. احساس رضایت ندارد. پس احساس رضایت و خرسندی نتیجه داشتن شرایط خوب و ایده آل است.
وقتی کائنات احساس رضایت و خرسندی که نتیجه همان شکرگزاری بابت داشته هاتان است را دریافت کرد آنگاه به این نتیجه میرسد که شما درحال تجربه اتفاقاتی هستید که احساس رضایت و خرسندی به دنبال دارد.
معادل سازی کیفیت اتفاقات زندگی
کائنات عالم موظف هستند که کیفیت اتفاقات زندگی ما را معادل سازی نمایند. یعنی پیام های دریافتی از طرف ما را به معادل فیزیکی آنها تبدیل نمایند. به طوری که قابل رویت و لمس کردن باشند.
پس وقتی شما پیام من خوشحال هستم را به همراه احساس رضایت و خوشحالی به کائنات ارسال میکنید آنگاه کائنات بر این باور میشود که شما در حال تجربه رویدادهایی هستید که شما را خوشحال میکند.
شما درحال تجربه اتفاقات خوشحال کننده هستید. شما هم اکنون خوشحال هستید و این روند باید ادامه داشته باشد. سیستم کائنات به این شکل است که هر پیامی را که از طرف ضمیرناخودآگاه دریافت نماید باید معادل فیزیکی همان را در روند زندگی ایجاد نماید.
هیچ کسی دوست ندارد تصادف کرده و یا بیمار بشود. اما گاهی آدمها بصورت ناخواسته اینها را به شکل دستورالعمل به کائنات ارسال میکنند. شخص ناراضی و غمگین همیشه به نداشته هایش میاندیشد.
نداشتن همیشه با نارضایتی همراه است. با یاس و محرومیت همراه بوده و هیچ کسی بابت نداشته هایش خوشحال و راضی نمیشود.
پس باور، نداشتن و غمگین بودن بابت آن، احساس نارضایتی و ناخرسندی در شخص بوجود میآورد. این احساس ناخرسندی و نارضایتی که همراه غم و ناامیدی است از طریق ضمیرخودآگاه( حواس پنجگانه و ارتعاشات فکری) به ضمیرناخودآگاه وی منتقل میگردد. ایشان در هر لحظه درحال مرور کردن افکار و باورهای غلط خود است.
عبارتهای منفی مانند، من چیز با ارزش و قابل قبولی ندارم و یا من آدم بدبخت و بیچاره ای هستم، ضمیرناخودآگاه را به واکنش وا میدارد. ضمیرناخودآگاه این پیام منفی ناخرسندی و یاس و نا امیدی را دریافت میکند. اما نیازمند یک فاکتور دیگر هم هست و آن راست آزمایی است.
غم و اندوهی که از بابت احساس نارضایتی و ناخرسندی بابت چیزهایی که هم اکنون در اختیار ندارند، راست آزمایی ضمیرناخودآگاه را تائید مینماید. من یک آدم بدبخت و بیچاره هستم که خیلی چیزها ندارم از جمله این و آن و غیره...
این پیام نداشتن و نداری و بدبختی به همراه احساس غم و اندوه و ماتم، از طریق ضمیرناخودآگاه به کائنات ارسال میشود. به همین سادگی. کائنات نمیداند موضوع چیست.
نمیفهمد که این شخص از روی شکم سیری شروع به ناشکری کرده و با اینکه از نعمت های ارزشمند بسیاری بهرمند است درحال ناسپاسی و اظهار نارضایتی است. کائنات این چیزها را متوجه نمیشود. کائنات فقط با آن پیام و احساس مرتبط با آن کار دارد و بس.
محتویات پیام اینگونه است:
یک شخص بدبخت و بیچاره ای که در حال تجربه نداشته هایش است. در حال تجربه اتفاقات ناگوار بسیاری است. این اتفاقات آنقدر دردناک و ناگوار هستند که باعث شده اند ایشان به شدت غمگین و افسرده بشود.
او نه تنها چیز با ارزشی ندارد که بابت آن خوشحال باشد بلکه چیزهای با ارزش دیگری را از دست داده است که اینگونه غمگین و ناراحت است. او در حال از دست دادن همه دارائی خود است.
به طوری که هر لحظه احساسش بد و بدتر میشود. او غمگین و افسرده است چون درحال تجربه حوادث ناگواری است. این برداشت کائنات است. اصلا شوخی و تعارف هم با کسی ندارد چون بصورت هوشمند تعریف شده است.
اصلا پارتی بازی سرش نمیشود. چون توسط خداوند مهربان و عادل مطلق این گونه برنامه ریزی شده تا در حق هیچ کسی اجحاف نشود.
کائنات نمیتواند تشخیص بدهد که وضعیت شما هم اکنون به راستی و به واقع این گونه که الان برداشت کرده است نیست. شما فقط به خاطر چیزهایی که هم اکنون ندارید ناراحت و غمگین شده اید.
او نمیتواند درک کند که شما دلتان نمیخواهد اتفاقات و حوادث ناگوار را تجربه کنید. او این قدرت تشخیص را ندارد چون قرار است چشم و گوش بسته باشد.
لذا پس از مدتی کوتاه، آن شخص اتفاقات و حوادث ناگواری را تجربه میکند. اتفاقات و حوادثی را تجربه میکند که دقیقا آن احساسی را که برای کائنات فرستاده است را زنده و تداعی نماید.
احساس بدی که فرستاده است هم اکنون در قالب حوادثی ناگوار مانند تصادف رانندگی، بیماری، بدهکاری، درگیریهای فیزیکی، اختلاف و کشمکشهای خانوادگی، دادگاه و کلانتری، دریافت قبض جریمه سنگین، عقب افتادن اقساط بیمه و بانک و ده ها مورد دیگر خودش را نشان خواهند داد.
اما در پایان اجازه بدهید یک راهکار بسیار ساده را خدمت شما عرض کنم و این مبحث را به پایان ببرم. خدا را همیشه به یاد داشته باشید و بابت هر آنچه که در اختیارتان است از او تشکر کنید.
خدا را یاد کنید بابت تمام داشته هایتان. بابت آنها از او تشکر کنید. به زبان بیاورید. اظهار قدردانی نمائید. شاید فکر کنید که سیگنال های شما به درستی به کائنات نمیرسند.
پس، فقط کافی است که شکرگزار باشید و بابت این شکرگزاری خرسند و راضی باشید. تا آنگاه با چشم خودتان ببنید که چگونه سیگنال های شما به کائنات میرسد. برای خداوند احساس رضایت داشته باشید. شاد باشید.
نعمتهای ارزشمندی که خداوند هم اکنون در اختیار شما قرار داده است، جای شکرگزاری و شادمانی دارد نه غم و اندوه و ماتم و ناسازگاری با کائنات عالم.
احساس رضایت و خرسندی بابت داشته هایتان حتی اگر کم ارزش و کوچک هستند موجب میشود که احساس خاصی از رضایت و خوشنودی در شما ایجاد بشود.
لذا آن احساس وقتی از طریق ضمیرناخودآگاه شما به کائنات رسید، آنگاه جملات تاکیدی مثبت شما تبدیل به معادل فیزیکی خود خواهند شد. لذا عبارت و جمله تاکیدی، من خوشحال هستم یا من سلامت میباشم، به معادل فیزیکی خودشان تبدیل شده و شما آن را لمس میکنید.
پایان