
همیشه آرام باش اگر می خواهی بزرگی را تجربه کنی
به یاد داشته باش که بزرگترین اقیانوس جهان هنوز هم آرام است.
همیشه آرام باش اگر می خواهی بزرگی را تجربه کنی
به یاد داشته باش که بزرگترین اقیانوس جهان هنوز هم آرام است.
این خاصیت قیاس است. وقتی خودتان را با کسی مقایسه میکنید آنگاه توانائیها و استعدادهای شما پنهان میشوند. تمام ما آدمها در بعضی موارد و موضوعات، با هم اشتراک داریم. مثلا" راه رفتن، دیدن و شنیدن، حرف زدن، تحصیل کردن، کار و ورزش و خیلی چیزهای دیگر.
با وجود این، گاهی اوقات انگار ما دلمان نمیخواهد این امتیازات را در دیگران برجسته ببینیم و شاهد موفقیت آنها باشیم در حالی که خودمان هنوز در سطح پائین تری از موفقیت هستیم.
شما هرگز نعمت جدیدی را بدست نخواهید آورد در حالی که از بابت داشته های فعلی خودتان ناخشنود و ناسپاس هستید.
هر گاه این سوال همراه با یک احساس غم و اندوه و نا امیدی، در ذهن ما ایجاد شود که چرا دیگران از من سرتر هستند، دقیقا" همان وقت است که مقایسه ذهنی ما با دیگران شروع شده است. یعنی مقایسه کردن خود با دیگران، زمینه این تفکر را فراهم میکند که چرا من در جایگاه دیگری نیستم؟ درحالی که باید به جایگاه خود فکر کنیم نه دیگران. تمرکز به جایگاه خودمان است که ما را در مسیر موفقیت هدایت می کند نه جایگاه دیگران.
تفکر مقایسه کردن خود با دیگران، شرایطی را ایجاد میکند که ما فقط نقاط قوت دیگران را ببینیم. در مقابل در خودمان فقط ضعف و ناتوانی خواهیم دید.باید به یادداشت که ضمیرناخودآگاه، باورپذیری بالایی دارد.
مقایسه کردن خود با دیگران موجب میشود که تمام توانائیهای ما فاکتور گرفته شود و ما دیگر از داشته هایمان لذت نبریم.
فقط چیزهایی را خواهیم دید که در دیگران وجود دارد و در ما نیست. این بزرگ نمائی داشته های دیگران، زمانی ایجاد میشود که ما دیگر داشتههای خودمان را نمیبینیم یا برایمان کم ارزش و بی ارزش شده اند.( مرغ همسایه غاز به نظر میرسد).
تصور ضعف و ناتوانی در مقابل دیگران که از مقایسه کردن خود با آنها بوجود آمده است انگیزه ما را نسبت به حرکت به سمت هدف ضعیف تر میکند.
تمایلی به رفتن به سمت هدف نشان نمیدهیم چون فکر میکنیم که تلاشمان بیهوده است. چون در جایگاهی که باید باشیم نیستیم. این تصور به خاطر آن بوجود آمده که ما داشته های دیگران را در کانون توجه خودمان قرار دادهایم.
عدم تحرک و تلاش و حرکت به سوی هدف در چنین شرایطی، خود عاملی دیگر برای عقب ماندن و دیر یا هرگز به هدف نرسیدن است. در حالی که دیگران همچنان مشغول کار و تلاش و پیشرفت هستند ما در جا میزنیم و نگاهمان به زندگی و حرکت و پیشرفت آنهاست.
آنها همچنان در حال پیشرفت هستند و این پیشرفت موجب ناراحتی و عصبانیت ما میشود چون همچنان خود را عقب تر میبینیم. هیچ وقت خود و شرایط موجودتان را با دیگران مقایسه نکنید. شرایطی که دیگران هم اکنون در آن به سر میبرند نتیجه تلاش و زحمتی است که در سالیان گذشته متحمل شده اند تا به این مرحله رسیده اند. انتظار اینکه شما هم یک شبه همان شرایط را داشته باشید دور از عقل و منطق است.
روی کار و داشته های خودتان متمرکز شوید. بابت همه داشته هایتان شکرگزار باشید. از خدا تشکر کنید. همیشه هم لازم نیست از زبانتان استفاده کنید. با رفتار و احساس خودتان آن را نشان بدهید.
شاد بودن شما نشانه شکرگزاری است. وقتی شاد هستید بدان معنی است که شما از داشته های فعلی خودتان خوشنود هستید. فقط در حالت رضایتمندی و شادی است که شما میتوانید از قدرت های درونی خودتان و کائنات استفاده کرده و به اهداف دیگرتان دست پیدا کنید.
همانطور که گفته شد روی داشته هایتان تمرکز نموده و آنها را در ذهن و باور خود بزرگ نمائید. ضمیرناخودآگاه شما به مرور زمان، به این باور میرسد که شما واقعا"شخصی بزرگ با ایده هایی والا بوده و طبق ارتباط خاصی که با کائنات عالم دارد شرایطی را برای شما ایجاد میکند که قطعا" موجب خوشحالی شما خواهد شد. شاید بتوان گفت که هدف از خلقت، فقط شادی بوده است. تمام کائنات شاد هستند. جهان هستی شاد است. حرکت و تکاپو در شادی نهفته است. در غم و اندوه و ماتم، سکون و بی تحرکی است. احساس شادی، زبان شکرگزاری از خداوند مهربان است.
وقتی خود را با دیگران مقایسه میکنید در اصل داشته ها و نقاط قوت آنها را به عنوان یک برچسب، روی داشته ها و توانائی های خود میزنید و آنها را میپوشانید. به یاد داشته باشید که کائنات در چنین مواقعی دیگر داشته های شما را نخواهند دید. به عبارتی، ارتباطش با شما و احساستان قطع می شود[...]
چگونه رویدادهای ناگوار را به اتفاقات خوب تبدیل کنیم؟
اگر یک اتفاق ناگواری برایتان رخ داده و هم اکنون به شدت ناراحت و افسرده هستید، باید بدانید که عامل اصلی بوجود آمدن آن اتفاق بد خودتان هستید.
شما با احساسات منفی خودتان باعث شدید که آن اتفاق در زندگی شما پدیدار بشود. احساسات منفی مانند غم و اندوه. ناسپاسی. خشم و عصبانیت.
فرآیند این اتفاق بسیار جالب است که من بصورت خلاصه و کوتاه بطوری که حوصله شما سر نرود برایتان بازگو میکنم تا همیشه مراقب احساسات خود باشید تا هرگز اتفاق ناخوشایندی را در زندگی تجربه نکنید.
ارتباط مستقیم و پیچیدهای بین ضمیرناخودآگاه ما و کائنات وجود دارد.
وقتی که ما یک مدت طولانی در یک حالت احساسی اشتباه مانند غم و اندوه قرار میگیریم، آنگاه این احساس ما توسط ضمیرناخودآگاه، به کائنات عالم ارسال میشود.
کائنات عالم وظیفه دارند تا احساسات ما را دریافت کرده و کیفیت اتفاقات زندگی ما را در آینده بر مبنای همان احساسات چیدمان نمایند.
حالا شما تصور کنید که یک نفر به مدت طولانی از یک احساس منفی مانند غم و اندوه برخوردار بوده باشد، احساس غم و اندوه او توسط ضمیرناخودآگاهش به کائنات منتقل خواهد شد. لذا کائنات هم اتفاقاتی را در سر راه او قرار میدهد که بر مبنای آن احساسات بنا شدهاند.
جالب است بدانید که کائنات قدرت تشخیص آن را ندارد که بفهمد ما چرا ناراحت و غمگین هستیم. چرا افسرده هستیم. چرا خشمگین و عصبانی هستیم؟ او فقط به بار منفی یا مثبت احساسات ما نگاه میکند.
غم و اندوه به هر دلیلی که بوجود آمده باشد فرقی برای کائنات نخواهد داشت. کائنات طبق برنامهای که برایش ریخته شده، موظف است که کیفیت اتفاقات آتی زندگی هر شخصی را بر مبنای همان احساسات برنامه ریزی نماید.
مثال:
مادری متوجه میشود که فرزند خردسالش به یک بیماری سخت دچار شده است. خودتان حدس بزنید که آن مادر چقدر میتواند غمگین و ناراحت باشد. حق هم دارد چون فرزندش است و نمیتواند بی تفاوت باشد.
اما نکته اینجاست که آن مادر با بوجود آوردن احساس غم و اندوه و غصه خوردن، بصورت اتوماتیک باعث میشود که روند آن بیماری تشدید پیدا کند. یعنی باعث میشود که روز به روز حال فرزندش، علیالرغم درمان و مراقبتهای پزشکی، رو به وخامت بگذارد!
عجیب است مگر نه؟ بله همین طور است. وقتی آن مادر به خاطر بیماری فرزندش غمگین و افسرده میشود، شروع به ارسال پیامهای منفی در قالب احساسات منفی غم و اندوه به کائنات میکند.
کائنات هرگز نمیتواند متوجه بشود که آن مادر به خاطر فرزندش غمگین است و حق هم دارد. کائنات بر طبق وظیفه خود، کیفیت اتفاقات زندگی آن مادر را بر مبنای آن احساسات منفی چیدمان میکند. بله همین طور است. آن مادر متاسفانه شاهد رخ دادن اتفاقات بدتری میشود. چون خودش این چنین خواسته است اما نا آگاهانه.
خوب در این گونه مواقع باید چه کنیم؟
اولا" همیشه شاد و سپاسگزار باشید تا اصلا" اتفاقات ناخوشایند را دریافت نکنید.
دوما" حالا یک اتفاقی مثل اتفاق مثال بالا رخ داده شما باید تا میتوانید شاد باشید. بله شادی و خوشحالی باعث میشود تا ضمیرناخودآگاه شما به مرور زمان فریب بخورد.
اولش کمی سخت است. هم برای خود آن مادر و هم برای ضمیرناخودآگاه. چون نمیتوانند بپذیرند که با وجود بیماری فرزند دلبندش چگونه میتواند شاد و خوشحال و سپاسگزار باشد. اما راه حل دقیقا" همین است.
لطفا" در اینگونه مواقع به شدت خوشحال باشید و شادی کنید. در ابتدا ضمیرخودآگاه شما زیاد تمایلی به پذیرش این مطلب ندارد. چون آن چه را که در واقعیت میبیند با آن چه که شما میخواهید کمی متفاوت است. به همین خاطر ضمیر ناخودآگاه هم نمیتواند این مطلب را بپذیرد. چون ضمیرخودآگاه تمایلی به ارسال آن به ضمیرناخودآگاه ندارد.
اما همانطور که میدانید با تکرار میتوان ضمیرناخودآگاه را مُجاب نمود. میتوان به او یک باور جدید را اِلقا کرد. با تکرار شادی و خوشحالی و سپاسگزاری، ضمیرناخودآگاه باور میکند که شما در حال تجربه یک اتفاق خوب هستید. یک اتفاق خوشایند که باعث شده شما شاد و خرسند باشید.
ضمیرناخودآگاه بعد از متقاعد شدن، این احساس مثبت و شاد شما را به کائنات ارسال خواهد کرد. به کائنات پیام میدهد که این شخص در حال شادی و پایکوبی است. پس طبق قوانین کائنات او باید یک اتفاق خوب را تجربه نماید. زیرا که فقط در زمانی که یک اتفاق خوب رخ داده باشد آدمی خوشحال و شاد است.
با عقل هم جور در میاید که آدمی فقط در هنگامی که یک اتفاق خوشایندی را تجربه کرده باشد خوشحال باشد و شادی کند. دریافت خبرهایی مانند برگشتن سلامتی به یک بیمار، برنده شدن در مسابقات ورزشی یا علمی، برنده شدن در قرعه کشی و هزاران اتفاق خوب دیگر موجب شادی و خوشحالی ما میشوند.
پس هر وقت(خدا نخواسته باشد) یک رویداد ناخوشایند برای شما یا یکی از نزدیکان و بستگانتان رخ داد، بلافاصله ایشان را متقاعد کنید که مراقب باشند که احساسشان خراب و منفی نشود. البته ممکن است کسی یکی از عزیزان خود را از دست داده باشد. منظورم این نیست که بعد از فوت مثلا" پدر بزرگ باید شادی و پایکوبی نمود نه. بلکه در این مورد خاص، باید مراقب بود تا احساس منفی غم و اندوه آنقدر زیاد نشود که مجددا" شخص، یک اتفاق ناگوار دیگر را تجربه نماید. چون اتفاقات بد، اتفاقات بد را به دنبال خواهند داشت و اتفاقات خوب هم اتفاقات خوب را جذب خواهند نمود.
اما زمانی مثلا" یکی از بستگان یا نزدیکانتان بیمار است، آنگاه به شدت مراقب باشید که ایشان و شما وارد فاز منفی غم و اندوه و غصه خوردن نشوید. اینجا دیگر باید شما شاد باشید. بخندید. جُک و لطیفه تعریف کنید. آهنگ شاد گوش کنید. ( به گفته های بعضی ها که ممکن است بگویند، ای بابا تو این شرایط که فلانی بیمار است تو درحال بگو بخند و شادی هستی؟ شما اهمیت ندهید. شما سعی کنید احساس خوب و مثبتی را در خود و اطرافیانتان ایجاد کنید. احساس خوب شما مسری خواهد بود و انرژی آن به دیگران هم منتقل میشود. شما با داشتن احساس مثبت خواهید دید که نتیجه کارها و اتفاقات چقدر زیبا و خوشایند تمام خواهند شد.
مثلا" در ذهن خودتان تصور کنید که بیمار شما به زودی سلامتی خود را بدست آورده است. این تجسمات ذهنی باید به همراه آن احساس خوب و شاد شما همراه باشد. اصلا" انگار نه انگار که یک بیمار روی تخت بیمارستان یا در منزل شما بستری است.
شاید بعضی ها بگویند که محمد صاحبی مَشاعر خود را از دست داده و خودش هم نمیداند که چه چیزی مینویسد. اما باید بگویم که این عین حقیت است.
من خودم بارها این موضوع را تجربه نمودهام. اگر تجربه آن را نداشتم و ایمان کافی به آن نمیداشتم هرگز شروع به نوشتن این مطالب نمیکردم.
من خودم چون ایمان کامل به این مطالب دارم پس همیشه مراقب هستم که تحت هیچ شرایطی احساسم خراب و منفی نشود. چون ایمان دارم اگر احساسم خراب و منفی بشود، آنگاه باید منتظر یک اتفاق ناگوار باشم.
شما هرگز حادثه و رویداد ناگواری را تجربه نخواهید کرد اگر، همواره از یک احساس خوب و با نشاط برخوردار باشید.
احساس غم و اندوه، به هر دلیلی که باشد باعث خواهد شد که شما در آینده اتفاقات ناگواری را تجربه کنید[...]
کائنات چگونه تشخیص میدهد که چه اتفاقی باید برای شما رخ بدهد؟
کائنات بسیار دقیق و هوشمند طراحی و برنامه ریزی شده است. بطوریکه به صورت اتوماتیک نسبت به درجه احساس شادی یا غم شما، کیفیت اتفاقات زندگیتان را چیدمان میکند.
قوانین کائنات به قدری دقیق و پیچیده هستند که حتی کوچکترین اشتباهی در آن رخ نمیدهد [...]
کائنات چگونه افراد ناسپاس و منفی باف را مجازات میکند؟
چند سالی بود که او را میشناختم. مردی بود که حدود شصت سال سن داشت. به دلیل نداشتن سابقه بیمه کافی، تا کنون نتوانسته بود بازنشسته شود.
مردی بسیار مودب و محترم بود. اما یک ایراد خیلی بزرگ داشت [...]
زندگی آدمها همیشه پر فراز و نشیب بوده و هست. عدهای میگویند که مزه زندگی به همین تلخی هاست. اما نگارنده زیاد موافق نیستم. موافق این موضوع نیستم که اتفاقات ناگوار و مشکلات در زندگی میتواند نمک زندگی باشد.
اگر باوری این چنینی از این حوادث و اتفاقات ناگوار داشته باشیم در واقع به نوعی خودمان را به آنها عادت داده و وجود آنها را توجیح کردهایم.
همچنین حضور آنها را در زندگی خود پذیرفته ایم. اما آنها به راستی تلخ هستند؟
مزه تلخ اتفاقات ناگوار، چگونه میتواند نمکی و با مزه تلقی بشود [...]
آدمها معمولا" بیشتر به نداشتههایشان فکر میکنند تا داشتههایشان.
بیشتر به چیزهایی فکر میکنند و در بارهاش حرف میزنند که هم اکنون در اختیار ندارند.
درحالی که برای موفقیت و رسیدن به خواستهها و اهداف خود در زندگی، باید ابتدا به هر آنچه که هم اکنون دارید نگاه کنید و بابت همه آنها قدردان و شکرگزار باشید [...]