loading...
احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه و کائنات
احساس آرام

همیشه آرام باش اگر می خواهی بزرگی را تجربه کنی

به یاد داشته باش که بزرگترین اقیانوس جهان هنوز هم آرام است.

محمد صاحبی بازدید : 418 شنبه 13 آذر 1400 نظرات (0)

موفقیت هرگز به سراغ شما نخواهد آمد مگر اینکه در زندگی احساس آرامش داشته باشید. شاید بتوان موفقیت را در احساسِ، آرام بودن معنا کرد. کسی که آرام نیست هرگز موفق نخواهد بود. موفق در بدست آوردن پول و ثروت، عشق و روابط پایدار، موقعیت های اجتماعی، تحصیلات، و هزاران چیز دیگر، که همه در گروی آرام بودن و آرامش داشتن است. شما همواره و با جدیت کتاب های موفقیت و انگیزشی را بخوانید. کتاب های صوتی موفقیت گوش دهید. در انواع سمینارها شرکت کنید. هیچ فایده ای برای شما نخواهد داشت. بیهوده است. چون ورودی مغز شما بسته است. بسته شده با چیزهای منفی زیادی که اجازه نمیدهند موارد مثبت و به درد بخور، وارد ذهن شما بشوند. دربِ ورودی ذهن شما آنقدر شلوغ است که نمیتوانید فکر و ایده جدیدی را وارد آن کنید.

شلوغ بودن ورودی ذهن

وقتی که ورودی ذهن شما شلوغ باشد، شلوغ از افکار منفی، نا امیدی، افسردگی، مقایسه نمودن خود با دیگران، در زندگی دیگران سرک کشیدن، شاد نبودن، و هزاران مورد دیگر، آنگاه طبیعی است که شما هرگز نتوانید چیز جدید خوبی دریافت کنید. نوبت به افکار خوب نخواهد رسید. این صف خیلی بلند و شلوغ است. ما گاهی به راحتی اجازه می دهیم هر کسی یا هر موردی به شکل یک طرز فکر وارد ذهن ما بشود. خب سیستم دفاعی ذهن ما چنین است که در وحله اول از ورود افکار منفی جلوگیری میکنید. تلاش میکند تا افکار مزاحم نتوانند وارد ذهن ما بشوند. اما این تلاش حدی دارد. تا اندازه مشخصی قادر به دفاع است. وقتی که میزان ازدحام افکار مزاحم بیش از حد شد آنگاه دیگر دروازه ورودی ذهن شکسته شده و تمامی افکار منفی به یکباره و با حالتی غیر قابل کنترل وارد ذهن ما میشوند. 

در چنین حالتی دیگر کاری از ما ساخته نیست. عملا" ذهن تسلیم شده است. انبوهی از افکار منفی در ذهن جای گرفته و ذهن به ناچار باید به آنها بپردازد.

قفل شدن مغز

وقتی انبوهی از افکار منفی وارد ذهن شد و آنجا را به تسخیر خود در آوردند آنگاه دیگر از دست مغز و سیستم دفاعی کاری ساخته نیست. بدن دیگر تحت کنترل مغز نیست. براحتی بیماری به سراغ ایشان می آید. رویدادهای ناخوشایند یکی پس از دیگری تجربه میشود. به راحتی باکتری ها و ویروس های مخرب شروع به کار  کرده و سیستم دفاعی ضعیف، و تسخیر شده بدن هم کاری از دستش ساخته نخواهد بود. یک سرماخوردگی ساده منجر به مشکلات شدید در ریه ها میشود. هزار و یک عارضه به سراغ چنین شخصی خواهد آمد.

حال چنین آدمی دائما" کتاب بخواند. در سمینارهای مختلف شرکت کند. موزیک های آرامش بخش گوش بدهد. دائما" به خود تلقین نماید. آیا فایده ای خواهد داشت؟ 

خوب به خاطر همین است که عده بسیار معدودی پس از استفاده از این کتاب ها و سمینارها، به درستی  نتیجه می گیرند و بقیه فقط وقت و پول خودشان را از دست داده اند بدون اینکه نتیجه گرفته باشند.

کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید

کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید کتابی ارزشمند است که توسط ناپلئون هیل به نگارش در آمده است. ناپلئون هیل که الهام گرفته از اندرو کارنگی است به فرمول موفقیت در این کتاب اشاره کرده است. اما این کتاب با وجود اینکه یک شاه کلید محسوب میشود در عین حال به درد همه نخواهد خورد. این کتاب و کتاب های بیشماری مانند راز، فقط در زمانی به کار خواهند آمد که شما از درون آرام باشید. شما خودتان باشید. تحت نفوذ و تاثیر هیچ کسی نباشید. فکرتان آسوده باشد. ممکن است بگوئید با این همه مشکلات آیا میشود آسوده بود؟ خصوصا" هم اکنون در شرایط کرونائی؟ 

خب قطعا" شرایط بسیار سخت است. من هم در این جامعه زندگی می کنم و با بسیاری از مشکلاتی که اکثر مردم عزیز کشورمان با آن دست و پنجه نرم می کنند درگیر هستم. اما میخواهم بگویم که اتفاقا" در چنین شرایطی باید بیشتر مراقب ورودی های ذهنمان باشیم. در شرایط عادی که مشکل چندانی وجود ندارد. مغز و ذهن کار خود را انجام می دهند. به راحتی میتوان به موفقیت رسید. اما در چنین شرایطی هنر است که بتوان با افکار منفی مواجه شد و اجازه نداد که آنها وارد ذهن ما بشوند. چون اگر وارد بشوند آنگاه کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید هم دیگر کارائی نخواهد داشت. 

نگارنده خود سالها قبل یک بار تجربه استفاده از کتاب ارزشمند بیندشید و ثروتمند شوید را دارد. یک تجربه زنده و قابل لمس. آن هم زمانی بود که ورودی های ذهن تحت کنترل کامل بود. بدن در یک وضعیت نرمال به سر می برد. آرامش کامل وجود داشت. هیچ دغدغه ای به غیر از ایجاد و اداره یک کارگاه تولیدی و کسب درآمد بیشتر وجود نداشت. در چنین شرایطی که شما فقط دغدغه انجام یک بیزینس و کسب در آمد بیشتر را دارید قطعا" موفق خواهید شد. کتاب های موفقیت به درد شما خواهند خورد. چون شما فقط یک دغدغه دارید. آن هم پیشرفت و ترقی در کسب در آمد یا تحصیلات یا هر چیز دیگر که شما دوست داشته باشید.

اما نه، اگر کسب در آمد و انجام بیزینس در اولویت های بعدی شماست هرگز موفقیت بدست نخواهد آمد. 

در کتاب های موفقیت و انگیزشی به تکرار و به درستی هم اشاره شده که موفقیت و انجام بیزینس شما باید اولویت اول شما باشد. بله این جمله درست است اما چگونه باید این موضوع در اولویت اول ما باشد؟ توصیه بدون راهکار عملی قطعا" کار را بسیار سخت خواهد کرد گاهی هم اصلا" به درد نخواهد خورد. مانند آدرسی است که به شما داده شده اما شهری در آن آدرس مشخص نشده  است. خیابان و میدان و کوچه و پلاک و شماره همه وجود دارد. اما شما نمیدانید این آدرس متعلق به کدام شهر است! در چنین شرایطی شما باید چه بکنید؟ آیا باید تمام شهرهای ایران را یک به یک به دنبال آن آدرس بگردید؟ (روش سعی و خطا) خب این عاقلانه نیست. پس آدرس زمانی کارآمد خواهد بود که کامل باشد.

در این شرایط، ارائه ی اینکه موفقیت و خواست شما باید در اولویت باشد کافی به نظر نمیرسد. شما باید راه ورودی ذهن خود را برای اولویت های دیگر ببندید. که در ادامه به سادگی تمام به نحوه بستن ورودی های ذهن اشاره خواهد شد.

ورودی های ذهن

دریافتی های منفی یا مثبت، از دو طریق وارد ذهن ما میشوند. 

یکی ورودی های حواس پنجگانه هستند که عبارتند از حس لامسه، حس بینائی، حس شنوائی، حس چشائی و حس بویایی که همه با آنها کم و بیش آشنا هستیم.

دوم ارتعاشات فکری ما هستند. همانطور که میدانید ما در هر لحظه درحال فکر کردن هستیم. که البته ورودی های اولی یعنی حواس پنجگانه هم در تولید این افکار موثر هستند. مثلا" وقتی که ما از جلوی ویترین یک شیرینی فروشی عبور میکنیم ناخودآگاه در فکرمان خوردن شیرینی و تصور طعم و مزه آن تداعی میشود. البته بطور کامل عمومیت ندارد. افراد شکمو بیشتر این مورد را تجربه میکنند. 

ارتعاشات فکری، شامل ورود به دنیای گذشته و آینده است. خب زمان حال چه میشود؟

باید  گفت که زمان حال بهترین زمان بین این سه زمان است. یعنی زمانی است که افکار ما با حواس پنجگانه ما در ارتباط و هماهنگ است. این بهترین حالت می باشد که در آن ما بهترین نتایج را هم از انجام کارهایمان بدست می آوریم. حضور درزمان حال یعنی اینکه ما توجه و تمرکزمان به کاریست که درحال انجام آن هستیم. یعنی به تمام زوایای آن اشراف کامل داریم.

آیا این حالت همیشه رخ میدهد؟ 

قطعا" پاسخ خیر است. در اکثر مواقع ما یا در گذشته هستیم یا در آینده. چرا که ما در گذشته نتوانسته ایم به درستی در زمان حال باشیم. نتوانستیم ارتباط درست و قابل قبولی  بین حواس پنجگانه و افکارمان ایجاد نمائیم. درنتیجه از زمان حال جا مانده ایم.  مانند دونده ای که در یک مسابقه هر از چند گاهی می ایستد و به پشت سر خود خیره میشود. در حالی که دونده های دیگر همچنان در حال حرکت و نزدیک شدن به خط پایان مسابقه هستند ایشان خیلی عقب تر در حال حرکت است.  

مثالی دیگر: شما فرض کنید در حال تماشای یک فیلم با زیرنویس فارسی هستید. اگر زیرنویس به درستی تنظیم شده باشد یعنی جملات نوشته شده با سخنان شخصیت های فیلم هماهنگ باشد و عقب و جلو نبوده باشد شما در حالت عادی قادر خواهید بود که همزمان با تماشای فیلم، مفهوم گفته های آنها را درک کنید. اما اگر لحظه ای حواستان بابت مثلا برداشتن چیزی یا صحبت کردن با کسی پرت بشود آنگاه قسمتی از فیلم از دست شما در خواهد رفت. همینطور که در حال تماشای فیلم هستید اما ذهنتان مشغول آن قسمتی است که گذشته و هنوز دوست دارید که بدانید در آن قسمت شخصیت فیلم چه گفت که الان به این نتیجه در گفتگو رسیده اند. 

زندگی هم چنین است. اگر ما بتوانیم همواره در زمان حال به سر ببریم آنگاه چیزی را از دست نخواهیم داد. مدیریت واقعی در حضور در زمان حال است.  اما چگونه میتوان در زمان حال حضور داشت؟ ( کارهای روزمره خود را به درستی و با دقت و حوصله و تمرکز انجام دهید!)

اکهارت تولی را شاید بتوان بزرگترین شخصیتی دانست که در این زمینه اظهار نظر کرده و تئوری های  بسیار ارزشمندی ارائه می کند.  اما بصورت ساده میتوان گفت که برای حضور در زمان حال باید از بروز واکنش های منفی و نادرست خودداری کنیم. از ایجاد احساسات منفی جلوگیری کنیم. مثلا" اگر در حال گفتگو با فردی هستیم که سخنان ما را درک نمی کند یا نمی خواهد که درک کند عصبانی نشویم و از کوره در نرویم. به او این حق را بدهیم که بتواند نظر و عقیده ما را نفهمد یا باور نکند یا اصلا" نپذیرد. در چنین شرایطی  شما موفق شده اید که زمان حال را مدیریت کنید. به بهترین شکلی از آن عبور کرده و به مرحله بعدی یعنی آینده رسیده اید در حالی که مطلب و عنوان مبهم و گنگی در گذشته به جا نگذاشته اید.

گاهی پیش می آید که ما مثلا" به خاطر فلان جمله یک شخصی ساعت ها ناراحت میشویم. روزها و هفته ها فکرمان درگیر است که خدایا چه حرفی بود که به من زد. خب آن حرفی که در آن موقع به شما زده شده مربوط به آن لحظه بوده است. شما با واکنش مناسب و منطقی و آرام، میتوانستید آن را درآنجا تمام کرده و از وی خداحافظی کنید. اما شما این کار را نکرده اید شما آن را درون یک صندوق گذاشته و با خود حمل میکنید. آن مطلب همچنان در ذهن شماست. این صندوق به ورودی ذهن شما می رسد. از آنجائی که فکر ما آنلاین است و در حالت عادی اجازه ورود به موضوعات گذشته و آینده را نمی دهد لذا با این صندوق مشکل پیدا خواهد کرد. 

فکر آنلاین است و در هر لحظه در حال تولید محتوا می باشد. وقتی یک موضوع مربوط به گذشته یا آینده پدیدار میشود ذهن ما دچار تناقض خواهد شد. ما نمی توانیم همزمان و در آن واحد به سه وضعیت گذشته و حال و آینده فکر کنیم. یعنی هر سه تای اینها در یک جا ممکن نیست. ما در آن واحد میتوانیم یا در حال باشیم یا آینده یا گذشته. به همین دلیل آن صندوق مربوط به  گذشته پشت در ورودی ذهن ما باقی مانده و فعلا اجازه ورود پیدا نمی کند. تا چه زمانی اجازه ورود پیدا نمی کند؟ تا زمانی که وضعیت از حالت عادی خارج بشود. یعنی آنقدر سماجت به خرج بدهد که ذهن مجبور بشود تحت شرایط خاصی کار اصلی و آنلاین خود را متوقف نموده و این صندوق را به داخل برده و شروع به بررسی آن نماید. 

در این شرایط چه اتفاقی می افتد؟ خب ذهن از پرداختن و مدیریت زمان حال و اتفاقات و رویدادهایش غافل میشود. او دیگر نمی تواند زمان حال را به درستی مدیریت کند. هرج و مرج بوجود می آید.

ذهن تلاش می کند که سریعا" به این موضوع پرداخته و آن را حل و فصل کند اما گاهی این امکان وجود  ندارد چون ما نمی خواهیم که به این زودی این مسئله حل بشود. یک شخصی یک سال پیش به ما حرفی زده یا اینکه با کسی در مورد موضوعی بحث کرده ایم، یا اینکه در هنگام رانندگی یکی پیچیده جلوی ما و چند ثانیه از ما جلوتر افتاده، ما هنوز فکرمان درگیر آن است. یادت هست سال گذشته چه حرفی به من زد؟ مگر میشود آن را فراموش نمود؟ اما نتیجه چه میشود؟

نتیجه آن خواهد بود که این صندوق ها همچنان یکی پس ازدیگری روی هم انباشته خواهند شد. چون فقط همان یک صندوق نیست که. وقتی ما تفکر و باوری داشته باشیم مبنی بر اینکه نمیتوان به راحتی از هر مسئله و مشکلی عبور کرد خب نتیجه آن میشود که این صندوق های گذشته آنقدر روی هم انباشته میشوند که ذهن ما دیگر زمان حال را به کلی کنار میگذارد. چون پرداختن به این صندوق های زمان گذشته و یا آینده بسیار زمان  بر است. 

سوال: چرا این صندوق ها برای ذهن ما این قدر زمان بر هستند؟ مگر ذهن ما قدرت رسیدگی به آنها را ندارد؟

پاسخ آن است که ذهن ما بسیار قوی است اما طوری طراحی شده است که فقط به ورودی های زنده یا آنلاین و دارای احساس پرداخته و پس از آنالیز دستورات لازم را برای بقیه ارگان ها صادر میکند.  ورودی های مربوط به زمان حال یا صندوق های مربوط به زمان حال، برای ذهن قابل لمس هستند. اما صندوق های گذشته یا آینده دیگر فاقد احساس هستند. ذهن با آنها مانند تصاویر بی جانی رفتار میکند که جان ندارند. زنده نیستند. آنلاین نیستند. 

از آنجایی که ذهن در همه شرایط به ورودی های مغز ما واکنش نشان میدهد یعنی این صندوق چه مربوط به گذشته باشد و چه حال یا آینده به آنها واکنش نشان میدهد لذا واکنش آن درمقابل صندوق های گذشته متفاوت خواهد بود. این صندوق پس از ورود به ذهن، توسط مغز آنالیز میشود. محتوای آن بررسی شده و ذهن متوجه میشود که این یک فایل قدیمی است و کهنه است. فایل های قدیمی و کهنه در اولویت اجرائی ذهن نیستند مگر اینکه ما بخواهیم که باشند. صندوق های گذشته و آینده با درخواست و سماجت ما در اولویت قرار میگیرند. 

ذهن این صندوق را مورد بررسی قرار داده و محتویات آن را بیرون میکشد. هر صندوقی را که ما به ذهن بدهیم و برچسب اولویت به آن بزنیم ذهن آن را در اولویت قرار میدهد. ذهن شروع به بررسی کرده و مثلا می بیند که محتویات این صندوق مربوط به یک ماه پیش است. موضوع آن هم توهینی است که راننده ای در خیابان به ما کرده است. تعجب ذهن بر انگیخته میشود و از اینکه یک صندوق قدیمی ارسال شده متعجب شده و از نگهبانان ورودی ذهن سوال میشود که چرا اجازه ورود به این صندوق قدیمی را داده اید؟ آنها هم در پاسخ میگویند که به اصرار زیاد درخواست شده که این موضوع در اولویت قرار بگیرد و ما هم مطیع هستیم. این به درخواست مثلا" محمد بوده است. ما بی تصیریم. ما هم میدانیم که این صندوق متعلق به گذشته است و نباید در این شرایط وارد بشود اما صاحب این بدن و مغز وچنین خواسته است.

لذا ذهن هم ناچار است که به آن بپردازد. چاره ای ندارد. چون ما خودمان این چنین خواسته ایم. ( هرچه را که ما بخواهیم مغز و ذهن ما همان کار را انجام میدهد). در این بین دیگر امورات زمان حال رها میشود. نتیجه چه خواهد شد؟ ما حواس پرت میشویم. دائما" دچار اشتباه شده و بخاطر کوچکترین موضوع از کوره در رفته و عصبانی شده و پرخاش میکنیم. هیچ کنترل و مدیریتی روی کارهایی که درحال انجام آن هستیم نداریم. یک لحظه به خودمان می آئیم که ای بابا چرا من ایجوری شدم؟  دائما" با این عبارت از طرف دیگران روبرو میشویم ای بابا حواست کجاست. اصلا اینجا نیستی ها. چه کارمیکنی. کار را خراب کردی. چرا حواست به رانندگی نیست. نزدیک بود تصادف کنی. و هزاران موضوع دیگر که ممکن است در این شرایط برای ما پیش بیاید. 

خب ذهن شروع به بررسی میکند و محتویات آن صندوق را بیرون میکشد. میگوید خب تو میخواهی به این موضوع بپردازیم. یعنی اولویت شما الان این است؟ بسیار خب. ما فرمانبرداریم و هرچه را که شما بگوئید انجام میدهیم.( ذهن ما مانند چراغ جادو عمل میکند و هرچه را که به او بگوئیم میگوید فرمان بردارم و باکمال میل انجام میدهم هرچند اگر به نفع شما نباشد). لذا محتویات بعد از بررسی روی میز ریخته میشود. آنالیز شده و مجددا" پس از بررسی برای تائید نهایی به ضمیرناخودآگاه فرستاده میشود. 

ضمیرناخودآگاه

ضمیرناخودآگاه مرکز فرماندهی بدن ماست. تمام برنامه ها و اطلاعات و  ورودی ها بعد از بررسی توسط ذهن ما باید در ضمیرناخودآگاه به ثبت و تائید برسد تا بتواند به کائنات جهت اجرائی شدن ارسال بشود. تا زمانی که ضمیرناخودآگاه تائید نکند هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد.  ذهن یک برچسب با عنوان خیلی مهم و دارای اولویت روی آن صندوق می زند و سپس آن را برای ضمیرناخودآگاه ارسال  میکند. ضمیرناخودآگاه مانند همان مدیر اداره است که وقتی نامه ای تمام مراحل اداری خود را انجام داده و بدست ایشان می رسد با یک امضا کار را تمام میکند. ضمیرناخودآگاه ما فقط تائید میکند. یک  امضا و تمام. 

وقتی آن صندوق که به تائید ضمیرناخودآگاه یا فرماندهی کل مغز ما رسید آنگاه برای ارسال به کائنات آماده میشود.

کائنات 

آن صندوق وقتی به کائنات رسید آنگاه شروع به بررسی میشود. کائنات وظیفه اجرائی کردن دستورات را دارد. ما هر صندوقی که برای کائنات ارسال کنیم موظف است بدون چون و چرا محتویات آن را برای ما تهیه و آماده نموده و در اسرع وقت در  اختیار ما قرار بدهد. کائنات با بررسی محتوای صندوق متوجه میشوند که این یک مورد کهنه و قدیمی است که بار منفی دارد. بار احساسی منفی دارد و در این شرایط و زمان فعلی تبدیل شدن آن به واقعیت برای شخص صاحب این چراغ جادو اصلا" مفید نیست. نه تنها مفید نیست بلکه بسیار میتواند خطرناک باشد. اما کائنات هم مجبور به انجام است. او هم مانند ذهن به اولویت ها می پردازد. 

اما یادتان هست که محتویات آن صندوق چه بود؟ بله یک موضوع منفی که باعث دلخوری ما شده بود. ما آن دلخوری و ناراحتی را مجددا" با همان کیفیت گذشته شاید بدتر و آپدیت شده تر درخواست کرده ایم. توجه کردید چه اتفاقی افتاد؟ ما خودمان با دست خودمان همان اتفاقات  ناراحت کننده را که مدت ها فکر و ذهنمان درگیر آن بود را دوباره درخواست کردیم. 

حال چه اتفاقی رخ میدهد؟ روشن است. کائنات محتویات و مضمون آن صندوق را مجددا" مورد اجرا میگذارد. کائنات موظف است که دریافتی مربوط به هر صندوق را دقیقا" بدون کم و کاست به معادل فیزیکی آن تبدیل کند.  الان چه اتفاقی رخ میدهد. معادل همان تجربیات ناراحت کننده ای که ما از آن اتفاق ناخوشایند داشته ایم مجددا" با کمی تغییر دوباره تکرار میشود. اینجاست که همان ضرب المثل معروف که میگوید هرچه سنگه مال پای لنگه مصداق پیدا میکند. بله اتفاقات ناراحت کننده یکی پس ازدیگری رخ خواهند داد.  چرا چون ما این چنین خواسته ایم. و جالب اینجاست که این روند همچنان ادامه پیدا خواهد کرد. یعنی ما از دو طرف صدمه خواهیم دید. یکی اینکه در زمان حال حضور نداریم و همچنان باعث خرابکاری میشویم و دیگری اینکه دائما" با در گذشته بودن، صندوق های جدیدی را برای ذهن خودمان ارسال میکنیم. صندوق ها روی هم انباشته میشوند تا آنجائی که دیگر زمانی فرا میرسد فاجعه رخ میدهد.

فاجعه در حال رخ دادن است.

زمانی فرا می رسد که ذهن دیگر فقط درحال دریافت و آنالیز این صندوق ها خواهد بود. انبوه این صندوق ها ذهن را خسته می کند. ذهن دیگر قادر نیست اصلا" به زمان حال بپردازد. در حالی که وظیفه اصلی آن پرداختن و آنالیز و مدیریت زمان حال است. لذا با سرعت بیشتری این صندوق ها را بررسی کرده و بعد از زدن برچسب دارای اولویت به ضمیرناخودآگاه ارسال میکند. ضمیرناخودآگاه سیستم عجیب و پیچیده ای دارد. او به تکرار حساس است. بله وقتی اتفاقی به صورت تکرار رخ بدهد آنگاه ضمیرناخودآگاه دیگر بصورت تک به تک مهر تائید روی آنها نمی زند بلکه فله ای و گروهی برای اجرائی شدن به کائنات ارسال میکند.  اینجاست که فاجعه رخ داده است. ضمیرناخودآگاه ناخودآگاهانه و بدون هیچ منظور خاصی فقط بنا به اینکه این صندوق ها تکراری هستند و محتویاتشان یکی است یک امضا کلی روی تمام آنها زده و آنها را بصورت گروهی برای کائنات ارسال میکند.

اما درکائنات وضعیت چگونه خواهد بود. کائنات تک به تک به این صندوق ها رسیدگی میکند. هر صندوق معادل اتفاقات خودش را به همراه خواهد داشت. دو صندوق حتی اگر شبیه یکدیگر هم باشند هرگز کیفیت اتفاقاتی که معادلش هستند یکی نیست. مانند اثر انگشتان ما آدم ها است. در این شرایط است که اتفاقات و رویدادهای ناگوار یکی پس از دیگری رخ میدهند. قطعا" برای هریک از ما پیش آمده که گاهی بصورت زنجیر وار رویدادهای ناخوشایند را تجربه کرده ایم. اما شاید هیچ وقت از خودمان نپرسیده ایم که چرا این اتفاقات پشت سر هم رخ میدهند؟

نتیجه

الان دیگر تا حدود زیادی مشخص شد که تغییر اولویت ها در ذهن ما، چه بر سر ما در زندگی خواهد آورد؟ الان دیگر راحت تر میتوان فهمید که چرا باید اولویت های ما در ذهن خودمان موضوعات مثبت و مفید باشد. الان دیگر براحتی میدانیم که چرا نباید هرگز تحت تاثیر سخنان و رفتار منفی دیگران قرار بگیریم. الان بخوبی میدانیم که چرا نباید در گذشته یا آینده به سر ببریم. 

اجازه ندهید حالتان خراب بشود. هر اتفاقی ممکن است در هر لحظه برای شما رخ بدهد. شما آن را مدیریت کنید. کنترل کنید. سعی کنید براحتی خشمگین نشوید. حسادت نکنید. مغرور نشوید. چه میدانم هر احساس و خصلت منفی و ناپسند که خودتان بهتر از من میدانید را در خودتان راه ندهید. در این صورت شما در زمان حال هستید و میتوانید آن را به بهترین شکل ممکن مدیریت کنید. 

اکنون دیگر در این شرایط حال شما خوب است و ذهن شما فقط به زمان حال و امورات مربوط به آن می پردازد. الان وقت آن است که اولویت خود را تعیین کنید. 

شما چه میخواهید؟ 

می خواهید یک کسب و کار جدید راه اندازی کنید؟

می خواهید در کسب علم و دانش موفق شوید؟

..پس چه میخواهید؟ الان وقتش است. الان شما هرچه که بخواهید اولویت شماست. خواسته ها و آرزوهای خود را با برچسب اولویت درون صندوق بگذارید و برای ذهن خود ارسال کنید. شما به زودی با این شرایط به خواسته و آرزوی خود می رسید. چون شما این چنین خواسته اید.

                         پایان                                                                                                                          

محمد صاحبی بازدید : 703 یکشنبه 05 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

اخبار منفی موجب میشوند تا احساس ما خراب شده و کیفیت اتفاقات زندگی دستخوش ناملایمات شوند.

آدم با تماشای اخبار منفی و غم انگیز تلویزیون، موجب خراب شدن احساس خود می‌شود. چشمان ما محتویات برنامه تلویزیون را می‌بیند. سپس آنها را به ذهن و ضمیرناخودآگاه می‌فرستد.

ضمیرناخودآگاه طبق ماهیت خاص خودش، قدرت تشخیص خوب یا بد بودن هیچ مطلبی را ندارد. لذا هر آنچه را که توسط ضمیرخودآگاه دریافت کند آنگاه آن را چشم و گوش بسته می‌پذیرد.

ضمیرخودآگاه شما شامل حواس پنجگانه ( حس بینائی، حس شنوائی، حس لامسه، حس بویائی، حس چشائی) و ارتعاشات فکری ذهن شماست که در هر لحظه از ذهنتان می‌گذرد.

این محتویات منفی، وقتی وارد ضمیرناخودآگاه شد آنگاه ضمیرناخودآگاه موظّف است که احساس مخصوص به آن را در شما تولید کند.

وقتی محتویات یک برنامه تلویزیونی منفی ( غم انگیز و استرس زا) باشد آنگاه ضمیرناخودآگاه یک احساس منفی، مُنطبق با ماهیت آن پیام دریافتی، در شما ایجاد خواهد نمود.


 

به صورت خلاصه، اضطراب عبارت است از پیش بینی یک اتفاق بد در آینده! دلشوره‌ای که هر لحظه انتظار یک اتفاق و خبر ناگوار را در آدمی تداعی می‌کند.

به عنوان مثال به یک خبر منفی که حامل اخبار آمار جانباختگان یک سانحه تصادف رانندگی است توجه کنید.

گوینده با آب و تاب زیاد، آمار دقیق و شرح حال کامل به همراه تصاویر ویدیوئی به شنونده و بیننده انتقال می‌دهد!

آیا نیاز است که ما این تصاویر و اطلاعات منفی و دلخراش را دریافت کنیم؟

 

با تماشای این صحنه‌ها، احساس منفی و بدی در شخص تولید می‌شود. این احساس منفی باعث می‌شود تا ضمیرناخودآگاه ما پیام‌های منفی به کائنات ارسال کند.

کائنات در هر لحظه منتظر هستند تا پیام‌های ارسالی از طرف ضمیرناخودآگاه را دریافت نمایند. ضمیرناخودآگاه نمی‌تواند بفهمد که ما فقط یک تصویر یا یک ویدئوی ترسناک یا غم انگیز دیده‌ایم.

ضمیرناخودآگاه قدرت تشخیص خوب یا بد بودن این پیام ها را ندارد.

به همین خاطر هر پیامی را که دریافت می‌کند اگر به همراه احساس خوب یا بد باشد، آنگاه آن را به کائنات ارسال می‌کند.

آنگاه چه روی می‌دهد؟

وقتی این پیام‌های منفی به کائنات رسید آنوقت کائنات وارد عمل خواهند شد.

کائنات هم مانند ضمیرناخودآگاه مُطیع مَحض است. او هم بدون دستور ما هیچ کاری انجام نمی‌دهد. البته او مستقیم از ما دستور نمی‌گیرد. بلکه او دستورات ما را توسط ضمیرناخودآگاه ما دریافت می‌کند. ( ضمیرناخودآگاه ما رابط بین ما و کائنات است).

وقتی کائنات یک احساس و پیام منفی را دریافت نمود شروع به کار کرده و اتفاقاتی را پیش روی ما در زندگی قرار می‌دهد که مطابق با همان پیام‌های دریافتی باشد[...]

محمد صاحبی بازدید : 511 چهارشنبه 18 فروردین 1400 نظرات (0)

 

بعضی ها همیشه اتفاقات ناگوار و ناخوشایندی را در طول شبانه روز تجربه می‌کنند. همیشه در حال ناله و شکایت بوده مثل اینکه تمام مشکلات عالم آفریده شده‌اند تا فقط به آنها آسیب برسانند.

در مقابل افرادی هم هستند که هر روز و شب خود را به بهترین شکل ممکن سپری می‌کنند. گویا آنها همیشه شانس دارند و اتفاقات خوب را یکی پس از دیگری تجربه می‌کنند.

اتفاقات خوب و بد در زندگی ما آدمها نتیجه سفارش خود ما هستند. اتفاقات خوب و بد زندگی هر فردی نتیجه دعوت خود اوست.

این اتفاقات خوب و یا بد بدون دعوت هرگز وارد حریم خصوصی کسی نمی‌شوند. آنها کاملا" مطیع بوده و بدون دعوت ما حضور پیدا نخواهند کرد.

 

اما این اتفاقات چگونه از طرف ما دعوت می‌شوند؟

همانگونه که در بالا اشاره شد ما در هر لحظه با یادآوری موضوعی خاص در ذهن خود و تجزیه و تحلیل آن و یا دیدن و شنیدن و حرف زدن در مورد آن، بلافاصله افکاری را تولید می‌کنیم.

این افکار مواد اولیه تولید احساس در ما را فراهم می‌کنند. افکاری که به ضمیرناخودآگاه خود ارسال می‌کنیم، با تبدیل شدن به یک احساس خاص که در ارتباط مستقیم با آن فکر است به کائنات ارسال می‌شود.

کائنات با دریافت آن احساس، موظف خواهد بود که اتفاقاتی را پیش روی آن شخص قرار بدهد که دقیقا  با آن احساس هماهنگ و یکی باشند.

نه ذره ای زیاد و نه ذره ای کم.

 

مثلا  کسی با اتومبیل خود تصادف می‌کند و یکی از چراغ‌های جلویی اتومبیلش صدمه می‌بیند، در اینجا افکار و احساسات منفی تولید شده توسط وی به کائنات ارسال شده و در حد و اندازه آن چراغ به وی بازگشت نموده است.

حال این افکار و احساسات هر چقدر بزرگتر و قوی تر باشند کیفیت آن اتفاقات هم به مراتب بزرگتر و بیشتر خواهند بود.

کائنات اصلا  توجهی ندارند که این شخص این افکار و احساسات منفی را برای خودش خواسته یا دیگران. کائنات فقط به احساسات تولید شده توسط ضمیرناخودآگاه ما واکنش نشان می‌دهد.

 

اگر برای کسی دعای بدی بکنیم آنگاه نتیجه همان دعا، به شکل اتفاقات و حوادث ناگوار به سمت خودمان بازگشت خواهد کرد. چون کائنات این پیام را از طرف ما دریافت کرده است. فرستنده ما بوده ایم. کائنات فقط به محتوای پیام توجه می‌کند.

اگر ما آدمها می‌توانستیم که اصلا  فکر نکنیم و یا اینکه اگر فکر کردیم فقط به موضوعات مثبت و خوب توجه می‌کردیم آنگاه، کیفیت اتفاقات زندگی ما شگفت انگیز می‌شدند.

اتفاقات خوب یکی پس از دیگری برایمان رخ می‌داد. هرگز اتفاق و پیش آمد ناگواری را تجربه نمی‌کردیم. چون کیفیت اتفاقات زندگی هرکسی بر اساس مقدار سفارش افکار و احساسات مثبت یا منفی است که به کائنات ارسال می‌کند.

 

شما ممکن است درهر لحظه و در هر کجا، ارتعاشات فکری فراوان و متفاوتی را از دهن خود عبور بدهید اما بدانید که آن افکار که به نظرتان شاید خیلی بی اهمیت و ساده بیایند تاثیر شگفت انگیزی در سرنوشت شما خواهند داشت.

آیا می دانید که در هر لحظه و هر زمانی که به چیزی نگاه می‌کنید و یا در مورد مطلبی خاص حرف میزنید و یا می شنوید  درست در آن زمان در حال تولید فکر و احساساتی خاص در ارتباط مستقیم با آن موضوعات هستید؟

هرگز تصور نکنید که چون شما فقط در ذهن خود در مورد آن موضوع فکر می‌کنید پس فقط خودتان از آنها آگاهی دارید و هیچ اتفاقی هم نخواهد داد.

اصلا  این طور نیست. این افکار در واقع مواد خام و اولیه برای ساخت و تولید احساس هستند.

 

ممکن است بگوئید مگر می‌توان اصلا  فکر نکرد؟

بله درست است. نمی‌توان هرگز فکر نکرد و این افکار بصورت ناخواسته از ذهن ما عبور می‌کنند. اما میتوان آنها را هدایت و کنترل نمود.

می‌توان مسیر فکر را عوض کرد. می‌توان با عوض کردن مسیر فکر از اندیشدن به یک موضوع منفی خودداری نمود.

معمولا  ما با دیدن و شنیدن و خواندن مطالب خاصی، می‌توانیم فکرمان را به سمت و سوی آن سوق بدهیم.

 

پس هر وقت که فکری منفی وارد ذهنتان شد و درحال جریان بود با دیدن یا شنیدن و خواندن مطلبی دیگر که مخالف و متضاد آن است باعث بهبود وضعیت فکری خود شوید.

با این کار مواد اولیه و خام منفی و بد، تبدیل به مواد اولیه و خام خوب و مثبت خواهند شد. آهنگ های شاد و آرام بخش گوش کنید. مطالب زیبا و مثبت بخوانید. صداهای خوب و مثبت بشنوید.

کنترل چشم، گوش و زبانتان در اختیار خودتان است. شما هستید که می‌توانید تصمیم بگیرید که چه چیزی بشنوید و یا ببینید و یا در مورد چه موضوعی صحبت کنید.

گاهی اوقات ما می‌خواهیم خودمان را ثابت کنیم. لذا وارد بحثی می‌شویم که ناچار از واژه  و عبارات منفی و نازیبا استفاده می‌کنیم. عصبی می‌شویم و احیانا" ممکن است پرخاشگری کنیم.

 

جملاتی به زبان بیاوریم که مواد اولیه و خام ساختن احساس بد و منفی را برایمان فراهم نماید.

لزومی ندارد در مورد هر چیزی اظهار نظر کنیم. وارد هر بحثی بشویم.

لزومی ندارد که در مورد گذشته و خصوصا  اتفاقاتی که برای ما خوشایند نبودند فکر کنیم و آنها را زنده نمائیم.

لزومی ندارد که با کسانی حرف بزنیم که می‌دانیم در ادامه موجب ناراحتی و دلخوری و خراب شدن احساس ما خواهند شد.

لزومی ندارد که چیزهایی را ببینیم که باعث خراب شدن احساس و حال ما می‌شوند[...]

 

محمد صاحبی بازدید : 749 شنبه 17 آبان 1399 نظرات (0)

 

احساس همان حس و حال شما در زمان حال حاضر است. خیلی مهم است که شما هم اکنون چه حس و حالی داشته باشید. زیرا که کیفیت اتفاقات زندگی شما در آینده دقیقا بر مبنای همین حس و حالی که هم اکنون دارید رخ خواهند داد [...]

محمد صاحبی بازدید : 524 یکشنبه 26 مرداد 1399 نظرات (0)

 

بسیاری از آدم ها کیفیت اتفاقات آینده را به شکل دلخواه خودشان (خوب یا بد) در ذهن خود به تصویر می‌کشند. غافل از اینکه به تصویر کشیدن آن اتفاقات و تجسم آنها به شکل خوب یا بد، در واقع به واقعیت در آوردن آن اتفاقات در آینده به همان شکل مجسم شده خواهد بود.

اما چگونه این اتفاق رخ می‌دهد؟

ضمیرناخودآگاه ما رابط بین کائنات و اتفاقات زندگی ما می‌باشد [...]

 

تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ احساس آرام می خواهد بگوید که در این جهان هیچ رویدادی تصادفی رخ نمی‌دهد و هر پیش آمدی نتیجه سخنان،افکار و خصوصا" احساسات مثبت یا منفی ما است که در قالب اتفاقات و حوادث خوشایند یا ناخوشایند در زندگی ما پدیدار می‌شوند.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از مطلب های سایت راضی هستید ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 105
  • کل نظرات : 12
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 5
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 45
  • بازدید امروز : 138
  • باردید دیروز : 153
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 13
  • بازدید هفته : 1,464
  • بازدید ماه : 398
  • بازدید سال : 45,162
  • بازدید کلی : 2,979,286