دلیل اینکه این همه تاکید میشود که نباید به موضوعات منفی در گذشته اندیشید همین است. گاهی ما غرق در افکار بیفایده گذشته یا آینده میشویم. البته خُب خاطرات گذشته هم همیشه خوشایند نبوده اند.
گاهی اوقات اتفاقات خوبی را تجربه کردهایم و گاهی هم حوادث ناخوشایند برایمان رخ داده است.
وقتی خاطرهای غم انگیز از گذشته وارد ذهن ما شد آنگاه یک احساس منفی در ما تولید میشود. به عبارتی یک ارتعاش فکری منفی، ایجاد یک احساس منفی در ما خواهد کرد.
همین طور یک ارتعاش فکری مثبت که همراه با شادی است در ما ایجاد یک احساس مثبت خواهد نمود. این احساسات مثبت و منفی هستند که به کائنات ارسال خواهند شده و کیفیت اتفاقات زندگی ما را پدیدار میکنند.
ضمیرناخودآگاه شما وظیفه دارد تا این احساسات حاوی پیامهای مثبت و یا منفی را به کائنات جهت اجرائی شدن انتقال بدهد. کائنات وظیفه دارند احساسات ما را تبدیل به معادل فیزیکی آنها کنند.
شاید بتوان گفت که ضمیرناخودآگاه ما چراغ جادو و کائنات غول چراغ است. به این ترتیب ما آدمها همیشه و در هر مکانی میتوانیم از این چراغ و غول درون آن استفاده کنیم.
یک تعریف مختصر و کوتاه از ضمیرناخودآگاه و وظایف اصلی آن، به تکمیل این مطلب کمک خواهد کرد.
ضمیرناخودآگاه سه تا وظیفه خیلی مهم دارد:
"اول اینکه تمام اتفاقات و رویدادهای زندگی ما را به شکل یک کپی برابر اصل در خود ذخیره میکند.
دوم اینکه پیامهای دریافتی از طریق ضمیرخودآگاه را به کائنات انتقال میدهد. به عبارتی ضمیرناخودآگاه، رابط بین ضمیرخودآگاه ما و کائنات هستی میباشد.
سوم اینکه ضمیرناخودآگاه وظیفه دارد تمام سیستم بدن ما را بصورت دقیق و اتوماتیک تحت کنترل خود داشته و بر عملکرد آنها نظارت داشته باشد."
تصور کنید شخصی در گذشته های دور، مثلا" پنج سال پیش یک اتفاق ناخوشایند را تجربه کرده است. این اتفاق بعد از رخداد، کپی شده و به ضمیرناخودآگاه انتقال پیدا کرده است.
بعد از پنج سال آن خاطره تداعی میشود. شخص با به خاطر آوردن آن حادثه، غمیگین و افسرده میشود. همانگونه که ملاحظه میکنید ما از دو واژه احساس غمگین و افسرده استفاده کردیم. یعنی آن شخص دو تا احساس منفی را در خود ایجاد کرده است.
با ایجاد شدن احساس غم و اندوه، مجددا" این احساس از طریق ضمیرناخودآگاه به کائنات منتقل میشود. کائنات به هیچ عنوان کاری ندارد با اینکه این احساس نتیجه یک تداعی خاطره از گذشته است. یا اینکه بابت موضوعی در زمان حال حاضر غمگین و ناراحت شده است.
کائنات وظیفه دارد بابت هر احساس دریافتی، یک اتفاق و رویداد در مسیر زندگی آن شخص ایجاد نماید. حال میخواهد این احساس مثبت باشد یا منفی، به حال کائنات تفاوتی ندارد. کائنات اصلا" کاری ندارد که عامل بوجود آوردنده این احساس چیست.
کائنات با دریافت این احساس غم و اندوه، به تصور اینکه این شخص یک کُد دستوری ارسال کرده است، شروع به کار میکند. کائنات بر اساس نوع این احساس که غم و اندوه است، موظف است کیفیت اتفاقات زندگی ایشان را به گونه ای خاص چیدمان کند.
آن شخص اتفاقات و رویدادهایی را باید تجربه کند که حاوی آن احساس منفی باشد. یک تصادف یا بیماری، یک خبر بد، یا هر اتفاق دیگری که میتواند آن احساس منفی را در آن شخص تداعی نماید.
خُب حتما" پیش خودتان خواهید گفت که آن شخص بیچاره فقط فکر کرده است. یک خاطره از گذشته را در ذهن خود مرور نموده، پس باید یک اتفاق بَدِ دیگر را تجربه کند؟
شوربختانه چنین است. ما با به خاطر آوردن خاطرات تلخ گذشته، احساس منفی و خرابی را در خود ایجاد میکنیم. یا با گوش دادن به یک موزیک غمگین که خاطرهای تاثر انگیز از گذشته را برایمان زنده میکند هم چنین است.
هر فکری که باعث بشود شما حالت غم و اندوه یا یاس و ناامیدی و یا همینطور خشم و عصبانیت پیدا کنید نیز چنین است. این احساسات منفی از طریق ضمیرناخودآگاه شما به کائنات منتقل میشوند.
بعد از انتقال به کائنات، بنا به میزان درجه و قدرت آن احساس، کیفیت اتفاقات زندگی ایجاد خواهند شد.
یعنی شانس و تقدیری در کار نیست. تمام اتفاقات و حوادث زندگی شما به دست خودتان چیدمان میشوند. تمام آنها توسط حواس پنجگانه و فکر شما پدیدار خواهند شد.
حال تصور کنید شما دائما" به خاطرات خوب گذشته فکر کنید. یا اصلا" به گذشته فکر نکنید. یا از آینده یک تصویر زیبا و مثبت در ذهن خود ایجاد کنید. آنگاه چه اتفاقی رخ خواهد داد؟
دقیقا" برعکس نمونه بالا خواهد شد. در شما یک احساس مثبت و خوب ایجاد میشود. این احساس مثبت و خوب که میتواند نشاط و امید به همراه داشته باشد، به کائنات منتقل میشود.
کائنات با دریافت این احساس مثبت، هرگز نمیتواند بفهمد که این احساس خوب نتیجه یک فکر ساده یا تماشای یک فیلم کُمِدی بوده است. کائنات با این چیزها کاری ندارد اصلا" به ایشان مربوط نیست. دخالت هم نمیکند.
پس بنا به وظیفهای که دارد چنین استنباط میکند که این شخص در حال درخواست یک اتفاق و پدیده خوب و مثبت است. اتفاقی که باید با این احساس فعلی او که برای کائنات فرستاده هماهنگ باشد.
به یاد داشته باشید همیشه اتفاقاتی که شما در زندگی تجربه میکنید با احساسی که قبل از آن در خود ایجاد کردهاید هماهنگ است.
پس اگر میخواهید همیشه اتفاقات خوبی را تجربه کنید همواره احساس مثبت و خوبی داشته باشید.
چون قرار شد که بسیار مختصر و کوتاه به این مطلب اشاره شود در آخر کمی هم در مورد قسمت دیگر ضمیرخودآگاه یعنی همان حواس پنجگانه صحبت کرده و این مطلب را به انتها میرسانیم.
حواس پنجگانه ما هم تولید احساس میکند. به عبارتی برای ضمیرناخودآگاه ما خوراک تهیه مینماید. شما با دیدن هر چیزی، یک احساس خاص در خود ایجاد میکنید.
شما با شنیدن هر مطلبی میتوانید یک احساس در خود پدیدار کنید. احساسی که به ضمیرناخودآگاه منتقل شده و از آنجا به کائنات ارسال میشود.
وقتی بدانید که دیدنیها و شنیدهای شما تبدیل به احساس شده و بعد از انتقال به کائنات، تبدیل به معادل فیزیکی خودشان میشوند آنگاه شاید کمی بیشتر در مورد دیدن و شنیدن دقت به خرج میدادید.
اگر بدانید که کیفیت اتفاقات زندگی شما بستگی به همین حواس پنجگانه شما و افکارتان دارد شاید آن وقت بیشتر مراقب دریافتیهای حواس خود و افکاری که وارد ذهنتان میشدند میبودید.
توصیه نگارنده به شما خواننده گرامی آن است که اشراف لحظه به لحظه به افکار و حواس پنجگانه خود داشته باشید تا همواره از احساس مثبت و آرام و پایداری برخوردار باشید. به این ترتیب کیفیت اتفاقات زندگی شما همواره به بهترین شکل ممکن پدیدار خواهند شد.
پایان