استرس احساسی منفی است که باعث میشود انسان همواره انتظار رویدادن یک اتفاق ناگوار را داشته باشد. در حالی که ممکن است هرگز آن اتفاق و رویداد هم روی ندهد.
گذشته از موضوع ژنتیک که الان بحث آن در اینجا نخواهد گنجید، ریشه ی اصلی استرس را میتوان در " طرز تفکر" افراد جستجو نمود.
محیط خانواده، محیط مدرسه، روابط افراد خانواده با یکدیگر خصوصا" پدرو مادر، تحصیلات و میزان آگاهی فردی و اجتماعی، هر یک به نوبه ی خود در بوجود آمدن استرس در یک فرد نقش خواهند داشت.
در کودکان استرس خود را به صورت شب ادراری نشان میدهد. این اختلال ممکن است تا سالها بعد حتی در دوران نوجوانی هم ادامه داشته باشد که حتما" باید تحت نظر روانپزشک معالجه شود.
اما این استرس گویا از سر انسان دست بردار نبوده و تا پایان عمر وی همراهش است.
آدمهای استرسی را حتما" دیده اید. همیشه نگران هستند که یک اتفاق ناخوشایندی در حال وقوع است.
استرس و اضطراب یک تفاوت عمده با یکدیگر دارند. و آن اینکه در استرس عامل نگرانی مشخص و موجود است، مانند استرس و ترس از بیمار شدن، فقیر شدن، از ارتفاع پرت شدن، زمین لرزه، اما در اختلال اضطراب، عامل بیرونی خاصی وجود ندارد. شخص بدون هیچ گونه دلیل خاصی نگران بوده و منتظر یک رویداد ناگوار میباشد. که صد البته چه بسا هرگز اتفاق ناگواری هم رخ نمیدهد.
نکته ی بسیار مهمی که باید اشاره شود آن است که استرس علاوه بر صدماتی که به بدن شخص وارد میکند، باعث اختلال در رفتار و بطور کلی شخصیت وی هم خواهد شد.
صدمات جسمانی مانند، زخم معده و زخم عثنی عشر یکی از آن آسیب هایی است که استرس مداوم میتواند به شخص وارد نماید.
اما نکته ی دیگر داستان جالب تر به نظر میرسد. آنجایی که این استرس باعث میشود که شخص یک احساس بد و منفی پیدا کند. احساسی که تبدیل یه یک اتفاق خواهد شد.
همانگونه که قبلا" هم در این وبلاگ اشاره شده است، افکار ما باورهای خوب یا بد ما را ایجاد میکنند. این افکار و باورها هم به نوبه ی خود، احساس متناسبی با آن را در شخص بوجود خواهد آورد.
احساسات خوب یا بد ما در واقع همان حال خوب یا بد ما هستند. وقتی میگوئیم حالم خوب نیست یا حس خوبی ندارم، در واقع در آن لحظه ما از یک احساس منفی و ناخوشایند برخوردار میباشیم.
ادامه دار بودن این احساس منفی موجب خواهد شد تا ارتباط پیچیده ای بین ضمیرناخودآگاه ما و کائنات عالم برقرار بشود. ارتباطی بسیار گسترده و پیچیده که در جهان هستی وجود دارد.
این احساس منفی و حال بد شخص، از طریق ضمیرناخودآگاه به کائنات فرستاده میشود. کائنات موظف است بر اساس نوع احساس دریافت شده، کیفیت اتفاقات و رویدادهای زندگی آن شخص را چیدمان نماید.
خیلی جالب است نه؟ شاید باور کردنش برایتان آسان نباشد که ما خودمان کیفیت اتفاقات زندگی خودمان را تعیین مینمائیم. چگونه؟ با افکار و احساسات مثبت یا منفی! […]
آدمی که دائما" استرس دارد و قصدی برای معالجه هم ندارد به مرور زمان حال و روزش بد و بدتر خواهد شد. باید معالجه را شروع کرد. به اولین روانپزشک مراجعه نمود و درمان داروئی را آغاز کرد.
استرس هم مانند بقیه اختلالات روانشناختی اگر زود اقدام به معالجه شود، راحت تر درمان خواهد شد. اما اگر آنقدر ادامه دار بشود که اختلال اضطرابی را هم به دنبال خودش بیاورد آنگاه درمان و معالجه هم زمان بیشتری میبرد و هم سخت تر خواهد بود. که گاهی اوقات حتی حوصله ی خود بیمار هم از میان میرود و تصور میکند که بیماری وی دیگر قابل علاج نیست!
اما هست. اگر احساس میکنید که یک آدم استرسی هستید از همین الان به فکر معالجه باشید. خیلی زود خوب خواهید شد.
اگر احساس میکنید که دائما" نگران هستید و هر لحظه منتظر پیش آمد یک رویداد ناگوار هستید، سریعا" خودتان را به یک روانپزشک معرفی کنید تا ایشان به شما کمک کنند هرچه زودتر بهبودی خود را بازیابی کنید.
در زمان های گذشته از روانپزشک و علم روانشناسی باور غلطی وجود داشت. گمان بر آن بود که افراد روانی به روانپزشک مراجعه میکنند. به عبارتی بقیه اختلالات روانشناختی را جزو بیماری تلقی نمیکردند. به همین دلیل هم تعداد مراجعه کنندگان به روانشناس و روانپزشک و بطور کلی متخصصان اعصاب و روان کم بود.
اما هم اکنون به لطف تکنولوژی روز و علوم جدیدی که پدید آمده، من جمله در روانشناسی، دیگر بسیاری از اختلالاتی که در گذشته حتی شناخته شده نبود و به جز در غل و زنجیر کردن برایش کار دیگری نمیتوانستند انجام بدهند، معالجه و درمان پذیر شده اند. به عنوان مثال میتوان به اسکیزوفرنی اشاره کرد.
بطور نرم افراد استرسی از اعتماد به نفس پائین تری هم برخوردار هستند. زیرا که اطمینانی به خوب شدن کارها ندارند. اطمینانی به درست از آب در آمدن اتفاقات و حوادث روزگار ندارند. آنها همیشه منتظر یک اتفاق شوم هستند و این بسیار دردناک است!
آنها منتظر اتفاقاتی هستند که هرگز روی نمیدهد. تصادفات، زلزله، سیل ویرانگر، طوفان و باد شدید، انواع بیماریها، و موارد بیشمار دیگر که آنها فقط در ذهن خود به آنها فکر میکنند.
با خود میگویند:" هم اکنون که من در حال مسافرت هستم اگر تصادف کنم چه خواهد شد؟ چه میزان ممکن است صدمه به من وارد بشود"؟
یا اگر زلزله بیاید من چگونه فرار کنم و جانم را نجات بدهم؟
یا اگر شغل و کارم را از دست بدهم چه خواهد شد؟ چه به روزگار من خواهد آمد؟
اینها موضوعات واهی هستند که دائما" از ذهن یک آدم استرسی میگذرد. آنها در هر لحظه در انتظار یک اتفاق بد هستند.
اما وضعیت زمانی وخیم تر خواهد شد که شخص در ادامه دچار حالت اختلالی اضطراب میشود. حالتی که در آن دیگر از عوامل تهدید کننده خارجی خبری نیست.
در حالت اختلال اضطرابی، شخص بدون وجود هیچ دلیل خاصی مضطرب و نگران است. وقتی از او سوال میکنید که شما را چه شده؟ چرا اینگونه پریشان احوال و نگرانید؟ پاسخی ندارند به شما بدهند. فقط میگویند، نمی دانم. دلم شور میزند. گویا اتفاق بدی در حال رخ دادن است!
یکی از راهکارهایی که به ما کمک خواهد کرد تا از نگرانی و استرس به دور باشیم زندگی کردن در زمان حال است. که به امید خدا در مطلبی دیگر به آن بصورت تفصیل پرداخته خواهد شد.
پایان