ناخودآگاه ما همیشه آماده دریافت پیام است. این پیامها از طریق ضمیرخودآگاه که همان حواس پنجگانه و ارتعاشات فکری هستند وارد ذهن و ضمیرناخودآگاه ما خواهند شد.
با عرض پوزش لطفا چند لحظه به این جملات منفی توجه کنید.
" الان دیگر سن و سال شما آن گونه نیست که بتوانید کاری انجام بدهید. شرایط بسیار دشوار است و زندگی خیلی سخت شده است. دیگر نباید به فکر موفقیت و یا ریسک کردن افتاد. شما نمیتوانید هیچ گونه ابتکار عملی به خرج بدهید. شرایط سخت زندگی امکان هرگونه ریسکی را از شما خواهد گرفت. شما با این میزان تحصیلات هرگز قادر نخواهید بود کار مفیدی صورت بدهید. با شرایطی که شما دارید در هیچ زمینه ای از شما استقبال نخواهد شد".
این جملات و شبیه آن را بسیار شنیده ایم. افرادی منفی باف که جز غر زدن و ناله و شکایت از زمین و زمان کار دیگری بلد نیستند. اینها نه تنها شرایط خود را خراب کرده اند و میکنند بلکه ما را هم مورد حملات شدید روحی و روانی قرار میدهند.
به نظر شما شنیدن این جملات تاثیر منفی روی آدمها نخواهد داشت؟
قطعا خواهد داشت. بیان هرکدام از این جمله ها به تنهایی کافیست تا یک انسان را به پرتگاه نا امیدی و افسردگی بکشاند. حتی اگر در قالب یک صحبت دوستانه و مثلا" دلسوزانه بیان بشوند.
تفاوتی ندارد که بیان این سخنان از طرف هر کسی که باشد باعث خراب شدن روحیه و احساس ما خواهد شد. ذهن ما سخنان منفی و مایوس کننده را راحتتر میپذیرد چون مانند سورخوردن در یک سراشیبی است.
نیازی نیست که به خودمان زحمت بدهیم، براحتی در سرازیری رو به پائین حرکت میکنیم. هر چند این حرکت رو به پائین است و راحت، اما سخنان مثبت و انگیزشی را سخت تر میپذیریم. چون ما را ملزم به حرکت و تلاش و تکاپو خواهد کرد.
انسان ذاتا" تمایل به تنبلی دارد. دقیقا" به خاطر همین موضوع است که وقتی ما یک سخن منفی میشنویم سریعتر تحت تاثیر قرار میگیریم تا یک سخن مثبت و انگیزشی.
گاهی اوقات ما حتی حوصله نداریم که بحث های انگیزشی را دنبال کنیم و یا در مسیر پیشرفت و ترقی تلاش نمائیم. تا اینجا زیاد مسئله ای وحشتناک رخ نداده است. قسمت بد داستان از آن زمانی آغاز میشود که ما در معرض شنیدن و دیدن سخنان و صحنه هایی منفی و نا امید کننده قرار میگیریم.
ذهن ما با دریافت این پیامها، خیلی راحت متقاعد میشود که ما آدم بسیار بدبختی هستیم و بهترین گزینه در حال حاضر خودکشی است. ضمیرناخودآگاه ما هرگز قادر نیست که تشخیص بدهد این سخنان منفی که در حال دریافت آنها هستیم اصلا" با واقعیت زندگی ما همخوانی ندارد. او چشم بسته میپذیرد.
قبلا" هم اشاره شده است که ضمیرناخودآگاه اعتماد بی چون و چرا به ضمیرخودآگاه ما دارد. داستان شنیدن امور منفی و مایوس کننده از طرف دیگران آنقدر وحشتناک است که حتی اگر کسی در حال تلاش برای پیشرفت در مسیر موفقیت باشد هم با شنیدن آنها، نا امید شده و در خیلی از موارد با از دست دادن انگیزه اولیه خود، دست از تلاش بر خواهد میدارد.
ما باور پذیر هستیم.
واقعا" خیلی سخت و دشوار است که بخواهیم براحتی بگوئیم در مقابل کسانی که سخنان نا امید کننده میزنند مقاومت کنید و از آنها دوری نمائید. گاهی اوقات این شخصی که این سخنان را بیان میکند در کنار ما و عضوی از خانواده یا فامیل نزدیک ماست. مثل پدر و مادر یا برادر و خواهر، زن یا شوهر.
در این گونه مواقع کار خیلی دشوار خواهد شد. واقعا" سخت است که آدم به برادر یا خواهر خود بگوید که لطفا" دیگر حرف نزن. سخنان تو مرا ناراحت میکند.
اما چاره چیست؟
درمواردی که طرف مقابل ما شخصی است که ما با وی تعارف داریم، بهترین راه، ترک محل گفتگو است. اگر امکان ترک محل گفتگو هم وجود ندارد مثلا" در حال مکالمه تلفنی هستید یا در یک میهمانی فامیلی به سر میبرید، در این جا باید تلاش کنید در اولین فرصت مسیر گفتگو را تغییر بدهید.
موضوع را عوض کنید. تمرین کنید. ابتدا کمی سخت است اما شدنی است. با این ترفند از ادامه پیدا کردن سخنانی با موضوع منفی جلوگیری کرده اید.
عوض کردن مسیر گفتگو
در لابه لای سخنان گفته شده طرف مقابل به دنبال کلمات کلیدی باشید که میتوان در مورد آن حرف زد در عین حال که به موضوع اصلی هم مرتبط باشد. مثلا" شخصی در حال توضیح و تشریح کرونا ویروس و ابعاد آن است.
او با آب و تاب هر آنچه را که از طریق رسانه ها شنیده و دیده را با دقت و مو به مو بیان خواهد نمود. شما باید با دقت در سخنان وی، کلمه ای را شکار کنید.
احتمالا" وی در بین سخنانش به واکسن ویروس هم اشاره میکند. شما از همین کلمه استفاده کنید و مسیر گفتگو را عوض کنید. مثلا" بگویئد راستی این واکسن ها توسط چه کشورهایی تولید خواهد شد؟
در پاسخ شما، نام چند کشور برده میشود. شما باید تلاش کنید که مجددا" در جمله جدید وی، کلمه ای کلیدی را انتخاب نموده و دوباره ابتکار عمل را به دست گرفته و سخن را به آن سخت بکشانید.
شاید از کشورهای آمریکا، روسیه و چین یاد کند. از کلمات کلیدی آمریکا، روسیه، چین استفاده کرده و سوال بعدی را پیش بکشید.
راستی از نظر تکنولوژی ساخت واکسن، از بین این کشورها، کدام برتر هستند؟
چنین افرادی که فقط منتظر یک سوال هستند تا ساعت ها در مورد آن موضوع صحبت کنند براحتی شروع به ادامه بحث کرده و ساعتی هم در مورد تکنولوژی این کشورها حرف خواهد زد.
هرچند این سخنان ممکن است بدون پایه و اساس علمی و واقعی هم باشند اما مهم نیست. به این ترتیب شما موضوع منفی( بحث در مورد کرونا ویروس) را با موضوع دیگری عوض کرده اید. بدون اینکه طرف مقابل شما متوجه بشود که شما چه کاری کرده اید. تازه از اینکه میبیند شما اینگونه مشتاق شنیدن سخنانش هستید از شما خیلی هم تشکر خواهد نمود.
آدمها اصولا" دوست دارند مورد توجه قرار بگیرند. چون در این صورت بهتر و قویتر به نظر خواهند رسید. خوب طبیعی است که همه، از آدمهای خوب تر و قوی تر خوششان میآید. گویا کسی به آدمهای ضعیف توجهی نمیکند. آنگار کسی به آنها اهمیت نمیدهد. از آنها استقبال نمیشود و در نهایت امتیازات اندکی نصیب آنها خواهد شد که هیچ آدم عاقلی دوست ندارد در چنین شرایط وحشتناکی قرار بگیرد.
اما این موضوع را هم نباید فراموش کرد که یک آدم خود ساخته که دارای اعتماد به نفس بالاست، هرگز محتاج توجه و تائید دیگران نخواهد بود. زیرا که او تهی و توخالی نیست تا بی توجهی دیگران باعث صدمه زدن به نقاط ضعف او بشود.
به یادداشته باشید، ظروف تو خالی با یک ضربه کوچک، شکل و قیافه خود را از دست میدهند. هرکسی به نوعی در این مسیر تلاش میکند. مثلا" من دوست دارم که مطالب وبلاگم مفید باشد و بدین وسیله رتبه الکسای وبلاگم را بهبود ببخشم.
شخصی دیگر سعی میکند آنچنان به تیپ و ظاهر خود برسد که حتی الامکان تمامی افرادی که در کوچه و خیابان و یا احیانا" در آن شهر هستند او را ببینند، حتی اگر تحسین نکنند.
آقایی که داخل اتومبیل مدل بالای خود نشسته هم دلش میخواهد همه او را ببینند و به خاطر داشتن چنین اتومبیل گرانقیمت، ضمن اینکه کلی حسرت میخورند او را هم با چشمان از حدقه در آمده همراهی کنند.
یا خانمی که تصور میکند از زیبایی ظاهری زیادی برخوردار نیست و با توسل به انواع لوازم آرایشی و پیرایشی سعی دارد تا به دیگران بقبولاند که من علی الرغم گفته زن همسایه طبقه بالائی، همچنان خوشگل هستم.
از این مثال ها زیاد میتوان آورد اما مطمئن هستم اگر ادامه بدهم از حوصله شما خارج خواهد بود. خوب با این حساب وقتی که آدمها چنین خصلتی دارند چرا ما از آن به سود خود استفاده نکنیم.
وقتی شخصی درحال صحبت در مورد یک موضوع منفی است، میتوان براحتی این جمله را در مورد او به کار برد.
" شما خیلی شیک و قشنگ در مورد این موضوع صحبت میکنید. معلوم است که اطلاعات خوبی در این زمینه دارید. اینکه آیا ممکن است در مورد فلان موضوع هم کمی صحبت کنید و ما استفاده کنیم".
بنده خدا طرف مقابل تصور و باور خواهد کرد که واقعا شما این مطلب را از صمیم قلب گفته اید و برای اینکه میزان اطلاعاتش خدشه دار نشود بلافاصله وارد موضوع جدید شده و مانند یک استاد دانشگاه سخنرانی خواهد کرد.
در اینجا قصدم این نیست به شما بگویم چنین افرادی را باید دست انداخت. به عبارتی به آنها کلک زد. نه ابدا" چنین منظوری ندارم.
اما باور کنید بیان و شنیدن سخنان منفی به قدری ویرانگر است که شما مجاز هستید به هر ترفندی متوسل بشوید تا شخص مقابلتان را از ادامه صحبت کردن در مورد آن موضوع منفی دور کنید.
همان موضوعی که میتواند روحیه و احساس شما را خراب کند. ( البته به صورتی که از دست شما دلخور نشود و این حرکت حالت توهین به خود نگیرد).
دوستی تعریف میکرد، حدود ساعت 9 شب بود و من در حال بازگشت از سمینار موفقیت و انگیزشی دکتر علیرضا آزمندیان بودم.
برادر بزرگم زنگ زد و بعد از احوال پرسی جویای حالم شد و اینکه تا این موقع شب کجا هستم؟
برایش توضیح دادم که در حال بازگشت از سمینار دکتر آزمندیان بوده و تا یک ساعت دیگر هم در خانه هستم.
اما او از آن دسته افرادی است که انگار منفی بافی در خونشان است. شروع کرد به گله و شکایت و اینکه چرا تا این موقع شب بیرون هستی. تو چه زمانی میخواهی این چیزها را یاد بگیری. فکر نمیکنی هزار جور خطر در کمین تو باشد و از این حرفها...
من حرفی برای گفتن نداشتم. هرچند گوشم دیگر پر شده بود از این عبارت های منفی که هر بار از وی میشنیدم.
تصمیم گرفتم در جلسه بعدی که در سمینار شرکت میکنم، از استاد در این زمینه سوال کرده و راه چاره بخواهم. به خاطر همین در جلسه بعدی، در تایم استراحت بین سمینار، از ایشان سوال کردم که من باید با برادر بزرگم در این مورد چگونه برخورد کنم؟ ایشان از من بزرگتر هستند و من نمیتوانم مستقیم به او بگویم که مسیر سخنانش منفی است. لطفا" ادامه نده. این سخنان تو مرا ناراحت و افسرده میکند. احساس مرا خراب مینماید.
استاد در پاسخ گفتند: چون ایشان از شما بزرگتر بوده و احترامشان بر شما واجب است لذا بصورت غیر مستقیم موضوع صحبت را عوض کنید.
مثلا" وقتی شروع کردند به منفی بافی، شما بلافاصله بگوئید راستی یادت هست که در سینزده بدر پارسال چقدر به ما خوش گذشت؟ به همین راحتی آن صحبت منفی قطع خواهد شد.
سری بعد که برادرم زنگ زد و شروع به بیان سخنان منفی نمود که به زعم خودش به خاطر دلسوزی بود، بلافاصله گفتم: "راستی داداش یادت هست چند ماه پیش در جشن تولد پسر خاله، چقدر به ما خوش گذشت؟! یادش بخیر".
خودم هم باورم نمیشد که این ترفند ساده به این خوبی جواب داده باشد.
با بیان این جمله انگار متوجه منظور من شده باشد بدون اینکه حرفش را ادامه بدهد، خداحافظی نمود.
این دوست من میگفت: بعد از آن دیگر شاهد بیان سخنان منفی از طرف برادرم نبودم. خدا را شکر تا به این لحظه دیگر ایشان در مورد موضوعات منفی که باعث ناراحتی من بشود حرفی نزده است.
در پایان مجددا" تاکید میشود که به شدت مراقب باشید چه چیزی میشنوید و چه چیزی میبینید. زیرا شما تاثیر پذیر هستید. ضمیرناخودآگاه شما بسیار ساده لوح تر از آن است که بتواند راست و دروغ واقعیتی را تشخیص بدهد.
هر آنچه را که از طریق حواس پنجگانه و ارتعاشات فکری دریافت کند، همان ها را به معادل فیزیکی و قابل لمس در زندگی شما تبدیل خواهد نمود.
پایان