شوربختانه یا خوشبختانه سخنان دیگران روی ما تاثیر منفی و مثبت میگذارد.
البته درستش هم این است. ما که سیب زمینی نیستیم که تاثیر پذیر نباشیم. تاثیر میپذیریم آن هم به طرز وحشتناکی!
خیلی ها گمان میکنند در حال دلسوزی برای ما هستند و نظرشان را به شدت در درون گوش و ذهن ما فرو میکنند.
اما غافل از اینکه این به هیچ عنوان دوستی و دلسوزی محسوب نمیشود، بلکه بزرگترین خیانتی است که یک انسان به عنوان یک دوست میتواند در حق کسی انجام بدهد.
ضمیرناخودآگاه ما آدمها به گونه ای طراحی شده است که هر آنچه را که از طریق ضمیرخودآگاه دریافت کند میتواند تحت شرایط خاصی تبدیل به معادل فیزیکی و ملموس آن نماید.
به عبارتی ضمیرناخودآگاه ما مانند یک کارخانه مبدِل است که دریافتی های ذهنی را در عالم واقع و از طریق کائنات به واقعیت های زندگی ما تبدیل میکند.
سخنان دارای یک بار انرژی خاصی هستند.
یک بار انرژی مثبت یا منفی. این سخنان همراه با یک احساس خاصی وارد گوش ما میشوند.
ضمیرناخودآگاه ما از زمان کودکی ما، شروع به بایگانی کرده است. هر آنچه را که میبینیم و میشنویم و در کل درک میکنیم را در آرشیو خود بایگانی میکند و به خاطر همین است که ما هر چیزی را که قبلا" یک بار هم تجربه کرده باشیم، بلافاصله تصویر اولیه باعث خواهد شد که این تصویر جدید به نظر آشنا بیاید.
وقتی در کودکی شخصی به خاطر اشتباهی که مرتکب شده مورد توبیخ قرار گرفته و سخنان تندی شنیده است در واقع یک بایگانی از آن اتفاق با تمام جزئیاتش در ذهن و قسمت ضمیرناخودآگاه خود دارد.
در سالهای بعد وقتی که کودک بزرگتر شد هنگامی که صحنه ای از یک توبیخ شدن را ببیند حالا چه برای دیگران یا برای خودش، بلافاصله ضمیرناخودآگاهش آن تصویر بایگانی شده را به یاد آورده و به او یادآوری میکند که ببین تو هم چنین تجربه تلخی را در گذشته در فلان روز و فلان مکان داشته ای!
به همین دلیل است که روانشناسان و دانشمندان تکنولوژی فکر، به شدت توصیه میکنند که تحت هیچ شرایطی اجازه ندهید سخنان منفی و مایوس کننده از طرف دیگران، به راحتی وارد ذهن شما بشود.
زیرا این سخنان نا امید کننده و منفی، وقتی که وارد ذهن شما میشوند آنگاه تمامی خاطرات بایگانی شده با بار منفی و ناامیدکننده را از پستوی بایگانی خود خارج نموده و به طرز شگفت انگیزی به کائنات ارسال مینماید. کائنات هم که وطیفه دارند تا آنها را تبدیل به واقعیت نمایند.
اجازه بدهید مثالی بیاورم.
فرض کنید که شما یک برنامه بلند مدت دو ساله برای خودتان تدارک دیده و میخواهید طبق آن پیش بروید.
در اینجا شما یک سری اطلاعات و داده به ذهن خود از طریق ضمیرخودآگاهتان به ضمیرناخودآگاه فرستاده اید.
بعد از چند روز یکی از نزدیک ترین بستگان شما با دیدنتان شروع به اظهار نظر در مورد طرح و برنامه شما میکند.
"عباراتی مانند، محال است که این کار انجام بشود. غیر ممکن است. وقت خودت را تلف میکنی. به جای آن برو یک کار بی درد سر انجام بده. تو نمیتوانی تا آخر ادامه بدهی و قطعا" شکست خواهی خورد. اصلا" این کار اشتباه محض است که تو در حال انجام آن هستی. فکر تو اصلا" درست کار نمیکند".
و ده ها واژه و عبارات منفی این چنینی را وارد ذهن شما میکنند. به نظرتان چه اتفاقی خواهد افتاد؟
ممکن است در وحله اول بگوئید که هیچ تاثیری روی من نخواهد گذاشت و من کار خودم را انجام میدهم.
اما نه. متاسفانه این طور نیست. کاش این گونه بود اما نیست!
با کمی دقت در واژه های به کار رفته عبارات بالا، متوجه جملاتی چون محال است، غیر ممکن، تلف کردن وقت، شکست، اشتباه، و از این قبیل اصطلاحات منفی و مایوس کننده برخورد میکنیم.
هرکدام از این عبارات و اصطلاحات به تنهایی کافی است تا شالوده برنامه ها و اهدافتان را به هم ریخته و شما را به سمت شکست سوق بدهد.
ضمیرناخودآگاه ما با تمام این واژه ها آشنا است.
با دریافت هر کدام از آنها بلافاصله نمونه ای واقعی که قبلا" برای شما یا کسی دیگر اتفاق افتاده و شما شاهدش بوده اید را از بایگانی بیرون کشیده و روی میز قرار میدهد.
ضمیرناخودآگاه به شما نهیب میزند" ببین، تو قبلا" یک بار این شکست را تجربه کرده ای. ایشان درست میگوید. تو قبلا" شکست را تجربه کرده ای.
به عبارتی شما با شنیدن واژه این کار غیر ممکن است، تو شکست میخوری، بلافاصله یاد یک شکست و عدم موفقیت هایی که در گذشته برایتان رخ داده خواهید افتاد.
ضمیرناخودآگاه در این هنگام به شما گوشزد خواهد کرد که شما قبلا" یک بار یا چند بار طبق این سندهایی که وجود دارد شکست و ناکامی را تجربه کرده اید.
حالا در چه زمینه ای و چگونه اش اصلا" مهم نیست. با یادآوری شکست و ناکامی، شما خاطرات منفی و بدی از گذشته به یادتان خواهد آمد.
خاطرات بد گذشته به شما این تفکر و احساس را القا خواهد کرد که شما واقعا" قادر به انجام این کار نیستید. سابقه هم نشان میدهد که شما آدم ضعیفی هستید که نمیتواند از پس کارها و برنامه های خود بربیائید. این هم سند آن.
در این هنگام یک احساس منفی نا امیدی به شخص دست خواهد داد. این باور در آن شخص ایجاد میشود که واقعا" ناتوان است و بیهوده در حال برنامه ریزی و تلاش است.
با ایجاد این باور غلط و منفی، شخص نا امید شده گویا یک پرده ضخیم سیاه روی برنامه ها و اهدافش کشیده میشود. او دیگر اهدافش را به صورت روشن و شفاف نخواهد دید. بلکه آنچه پیش روی اوست یک تصویر منفی است که حاکی از شکست و ناتوانی از انجام آن کار را مقابل خود خواهد دید.
با ایجاد این باور غلط و منفی، یک احساس منفی و یاس آلود ایجاد میشود. این احساس همراه با سخنانی که شنیده شده توسط ضمیرناخودآگاه به کائنات عالم فرستاده میشود.
کائنات عالم وظیفه دارند که هر آنچه را که از طرف ضمیرناخودآگاه دیافت نموده را اجرائی نماید.
احساس منفی و یاس آلود نشان از غم و اندوه دارد. تعبیر و برداشت کائنات از غم و اندوه، باور و حقیقت نداشتن و یا از دست دادن چیزی است که تا کنون وجود داشته است.
وقتی کائنات یک احساس غم و اندوه را دریافت کرد که همراه با ناامیدی یا خشم و ناراحتی است، این باور در وی ایجاد میشود که این شخص در حال از دست دادن یک چیز ارزشمند در زندگی خود است.
این چیز ارزشمند آنقدر برایش مهم بوده که به خاطرش این همه ناراحت است. زیرا فقط در هنگام از دست دادن یک چیز با ارزش انسان این چنین ناراحت و غمگین و افسرده میشود.
کائنات هرگز نمیتواند بفهمد که این غم و ناراحتی به خاطر از دست دادن چیزی نیست بلکه به خاطر شنیدن یک جمله منفی و نا امید کننده از طرف یک شخص نادان است.
یا به خاطر دیدن یک صحنه ناراحت کننده و غم انگیز است، کائنات قانون خاص خودش را دارد.
کائنات میگوید:" غم و ناراحتی بوجود نمیآید مگر به خاطر اینکه انسان چیزی را از دست داده باشد یا درحال از دست دادن آن باشد."
حالا این احساس دریافتی از طرف ضمیرناخودآگاه هر چقدر قوی تر باشد کائنات به نسبت همان کیفیت اتفاقات ناگوار آن شخص را به شکل بدتری برایش چیدمان خواهند کرد.
آدمهای منفی باف همواره اتفاقات ناگواری را در زندگی خود شاهد هستند. چه برای خودشان یا حتی به عنوان ناظر برای دیگران. ( مثلا" یا خودشان تصادف میکنند یا بارها شاهد تصادف دیگران خواهند بود که در هر صورت یک پیام منفی به ذهن است).
کائنات کیفیت اتفاقات زندگی آدمها را بر اساس احساس دریافت شده از ضمیرناخودآگاه تدارک میبینند.
کسی که اجازه میدهد سخنان منفی دیگران به راحتی وارد ذهنش بشود و به ضمیرناخودآگاه برسد و از آنجا به کائنات انتقال پیدا کند، در واقع اجازه داده و راضی شده تا حوادث و اتفاقات ناگواری را در زندگی خویش تجربه نماید.
هرگز اجازه ندهید دیگران با سخنانشان مسیر فکری شما را عوض کنند.
دیگران در هر صورت حرف میزنند. آنها نظر شخصی خودشان را ابراز میکنند. آنها هرگز در جایگاه شما نیستند در نتیجه هرگز نخواهند توانست به جای شما نظر داده و تصمیم درست را اتخاذ نمایند.
پس تحت هیچ شرایطی اجازه ندهید که سخنان آنها روی شما تاثیر منفی بگذارد. برداشت و استنباط خود را تغییر بدهید.
وقتی اطرافیان شما، سخنان نا امید کننده بیان میکنند شما با اشراف کامل به خود و با یادآوری توانمندی های خودتان، به خود متذکر شوید که این سخنان واهی هرگز نمیتواند روحیه مرا خراب کند چون اگر هم قبلا" عدم موفقیتی بوده آن مال قبلا" بوده است و من خودم به خوبی میدانم که اکنون یک آدم موفق دیگری هستم.
شما به برنامه خود ایمان دارید و تا آخر و رسیدن به آن ادامه خواهید داد اما فقط بصورت پنهانی. بدون جارو جنجال و هیاهو.
سخنان دیگران باعث قوی تر شدن من خواهد شد. دیگران به اندازه خودم صلاح و خوبی مرا نمیدانند. بگذار آنها نظر شخصی خودشان را ابراز کنند. نظر آنها برای خودشان است.
من مانند یک بازیکن تنیس، توپ سخنان آنها را به بهترین شکل ممکن به سمت خودشان باز میگردانم. اگر هوشیار نباشم، توپی که آنها فرستاده اند در زمین من خواهد افتاد و ممکن است مدت ها آنجا باقی بماند.
در واقع گاهی اوقات باید با خودتان حرف بزنید. به خودتان یادرآور شوید که سخنان منفی دیگران چقدر خطرناک است و میتواند به شما آسیب بزند.
لذا همواره مراقب خواهید بود که این سخنان بعد از شنیدن وارد پستوی ذهن شما نشود، هر چند این کار کمی دشوار به نظر خواهد رسید.
تا آنجایی که ممکن است اجازه ندهید که این سخنان اصلا" توسط ذهن شما دریافت بشود. چون ضمیرناخودآگاه فوق العاده حساس است و ممکن است کمی زودتر از شما وارد عمل بشود.
بارها دیده و شنیده شده که یک آدمی با استعداد و توانمدی های فراوان تصمیم به انجام کاری گرفته است و حتی آنرا شروع هم نموده اما با شنیدن سخنان منفی اطرافیان خود، آنچنان نا امید و مایوس شده که دیگر حتی به خودش زحمت نداده به آن موضوع فکر کند چه برسد به اینکه وارد عمل شود.
وقتی تصمیم به انجام کاری میگیرید در تقاضا و هدف خود ثابت قدم باشید.
فقط به هدف خود فکر کنید و با حوصله و بردباری اجازه ندهید دیگران احساس شما را خراب کنند. کاملا" محرمانه و بصورت پنهانی نقشه ها و برنامه های خود را پیش ببرید. اگر ناراحت نشوید میخواهم بگویم حتی پدر و مادر و همسرتان هم از این موضوع مطلع نشوند تا زمان اجرائی شدن هدفتان!
مشورت و گفتگو فقط با افرادی مجاز است که خودشان اولا" آدمهای موفقی هستند و احیانا" آن مسیر را قبل از شما طی کرده اند و دارای تجارب ارزشمندی هستند و دوم اینکه مطمئن باشید که ایشان شما را راهنمائی خواهند کرد نه اینکه با بیان جملات منفی خود، آدم را نا امید افسرده نمایند.
پایان