loading...

احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات

بدبختی و خوشبختی هرکسی به دست خودش و با افکار واحساسات و گفتارش شکل می گیرد. شکرگزاری کردن و ناله و شکایت سر ندادن ، مسیر موفقیت را هموار میکند.

احساس آرام

همیشه آرام باش اگر می خواهی بزرگی را تجربه کنی

به یاد داشته باش که بزرگترین اقیانوس جهان هنوز هم آرام است.

محمد صاحبی بازدید : 597 جمعه 15 آذر 1398 نظرات (0)

 

ضمیرناخودآگاه قدرت تشخیص این موضوع را ندارد که آیا واقعا" وضعیت زندگی و شرایط این شخص که این مطالب منفی را بازگو می‌کند دقیقا" به همان شکلی است که می‌گوید یا اینکه او فقط در حال بیان یک سری جملات برای دیگران است.

وقتی کسی همواره ناله و شکایت سر می‌دهد ضمیرناخودآگاهش یک احساس منفی و خراب را در او ایجاد نموده و این احساس به همراه آن پیامها به کائنات ارسال می‌شود.

کائنات عالم هم شروع به بررسی نموده و وضعیت و شرایط زندگی آن فرد را آنالیز می‌کند. وقتی متوجه بشود که وضعیت زندگی آن فرد با آنچه می‌گوید همخوانی ندارد لذا دست به کار شده و کیفیت اتفاقات زندگی آینده او را طوری رقم می‌زند که دقیقا" شکل و مانند سخنانش بشود.

کائنات تعریف خاصی از سخنان و احساس منفی یا مثبت ما آدمها دارد.

برای هر سخن و احساسی یک معادل فیزیکی مخصوص به آن دارد که برای مجازات یا پاداش برای انسان در نظر گرفته شده است.

وقتی کسی دائما" در حال ناله و شکایت از زندگی است دائما" پیامهای منفی به ضمیرناخوآگاه و کائنات ارسال می‌کند.

کائنات ممکن است چند بار به وی فرصت داده و به وی هشدار بدهد که وضعیت زندگی تو در حال حاضر مغایر با سخنان تو است. اگر در گفتارت و احساسات خودت تجدید نظر نکنی به یقین مجازات خواهی شد.

خوب عده ای هستند که هرگز دست از این رفتار ناپسند خود بر نمی‌دارند و بلاخره کائنات آنها را مجازات می‌کند.

در همین ابتدا اجازه بدهید خاطره‌ای از یکی از همین آدمهایی که مدت ها در حال ناله و شکایت از زندگی بود را برایتان تعریف کنم و سپس به ادامه مطلب بپردازیم.

" مردی بود که حدود شصت سال سن داشت. هر وقت او را می‌دیدم و با او احوال پرسی میک‌ردم بلافاصله شروع به نالیدن می‌کرد. شکایت از زمین و زمان داشت.

سخنانش شبیه کسی بود که همین یک ساعت پیش گویا یکی از عزیزترین افراد خانواده یا فامیلش را از دست داده و در حال ناله و ناراحتی است.

یا آدم را به یاد کسی می‌انداخت که خانه و کاشانه‌اش در آتش سوخته و نابود شده است. یا اینکه خودش با اتومبیل به ته دره سقوط کرده اما جان سالم به در برده است. سخنانش شبیه کسی بود که گویا از یک بیماری سخت و غیر قابل علاج رنج میبرد".

من در این چند سالی که او را می‌شناختم هر بار که او را می‌دیدم به همین منوال سخن می‌گفت. راستش را بخواهید با دیدن او، حال من هم خراب می‌شد. زیرا ضمیرناخودآگاه نسبت به آنچه می‌بیند و می‌شنود عکس العمل نشان می‌دهد.

وقتی از او می‌پرسیدم که چه خبر؟ اوضاع احوال چطوره؟ خوب هستید؟

پاسخ می‌داد:" ای بابا چه خوبی؟ دیگه مگه حال خوبم مونده؟ دیگه چاره‌ای نیست. می‌گید چیکار کنم؟ باید ساخت. چی بگم  والا".

چند بار می‌خواستم با او صحبت کنم و به او یادآوری کنم که این رویه سخن گفتن و زندگی کردن بلاخره کار دستش خواهد داد اما هر بار، شرایطی پیش می‌آمد که امکان گفتگو فراهم نمی‌شد.

گذشت تا اینکه یک روز خبردار شدیم که پسر جوانش در یک سانحه تصادف جان خود را از دست داده است.

بله او اکنون دیگر عزا دار بود. به معنای واقعی کلمه باید می‌نالید. اظهار ناراحتی و ناخوشنودی می‌کرد. به معنی واقعی کلمه سخنان و احساساتش به واقعیت تبدیل شده بود.

او آنقدر نالید و از زمین و زمان شکایت کرد و آن قدر پیام‌های منفی و مخرب به ضمیرناخودآگاه و کائنات ارسال نمود، تا اینکه بلاخره گریبانش را گرفت.

او آن چنان شکوه و شکایت می‌کرد که گویی عزیزی را از دست داده است.

وقتی کائنات به واسطه این پیام‌های منفی به زندگی واقعی آن شخص نگاه می‌کند و او را در کمال صحت و سلامت می‌یابد و خانواده‌اش را هم سلامت می‌بیند آنگاه دچار تناقض می‌گردد.

اما تناقض برای کائنات معنی ندارد. کائنات دقیقا" طبق همان سخنان و احساس هر شخصی کیفیت اتفاقات زندگی او را رقم خواهد زد.

اگر هم اکنون مشکلات و مسائل زیادی دارید بدان معناست که در گذشته نتوانسته‌اید به درستی زندگی خودتان را مدیریت کنید.

هر آدمی قدرت تصمیم گیری دارد. در زندگی هر کسی فرصت هایی پیش می‌آید که باید تصمیم بگیرد. انتخاب کند.

تصمیمات و انتخاب های اشتباه، عدم تلاش و کوشش در رسیدن به اهداف خود در زندگی، سهل انگاری و کاهلی و پشت گوش انداختن کارها، آخر و عاقبتی برای آدمی ایجاد خواهد کرد که نه راه پس خواهد داشت نه راه پیش.

قطع به یقین هیچ کسی در بدبختی و فلاکت کسی دیگر مقصر نیست. جز خود آن شخص. هیچ کسی قادر نیست یک جوان را به دامان اعتیاد انداخته و بیچاره کند مگر اینکه خودش تمایل داشته باشد.

 وقتی که معتاد شد و از زندگی ساقط گردید آنگاه باید به زمین و زمان دشنام داده و ناله سر بدهد.

کسی که بدون فکر و برنامه اقدام به کاری می‌کند و بدون در نظر گرفتن جوانب آن کار دست به انجام یک معامله می‌زند و سپس شکست می‌خورد آنگاه از زمین و زمان شکایت سر می‌دهد.

هیچ کسی از ابتدا بدبخت و بیچاره نبوده است. بدبخت و بیچاره شدن یک فرآیندی دارد که باید طی بشود. به یک باره و ناگهان کسی بیچاره و بدبخت نمی‌شود.

بدبختی و بیچارگی هم مانند موفقیت مراحلی دارد که باید طی بشود. به یقین رسیدن به موفقیت و پیروزی سخت است و تلاش و مداومت می‌خواهد.

آدمهای موفق از آسمان به زمین نیامده اند. آنها هم مثل من و شما هستند فقط تنها تفاوت آنها این است که توانسته اند از فرصت ها به درستی بهره بگیرند.

یک پیشنهاد و یک عمر پشیمانی:

" دوستی داشتم که چند سال قبل اقدام به ایجاد یک کارگاه خدماتی نموده بود. او تعریف می‌کرد در اوایل، کارم خیلی خوب پیش می‌رفت. همه چیز مرتب بود. کالایی را می‌خریدم که به عنوان مواد اولیه بود و بعد از اینکه یک سری کارهایی روی آنها انجام می‌دادم سپس آن را به فروش می‌رساندم.

پس از مدتی توانستم یک خانه هر چند کوچک خریداری نمایم. از اجاره نشینی خلاص شده بودم.

خلاصه کارم خوب پیش می‌رفت تا اینکه شخصی که خود صاحب یکی از همان کارخانه‌های تولید کننده مواد اولیه بود به من یک پیشنهاد عجیب و وسوسه انگیز داد.

یک پیشنهاد وسوسه کننده که مسیر کار و زندگی مرا دگرگون نمود.

او گفت: "من برای همیشه، مواد اولیه کارگاه تو را تامین می‌کنم. تو دیگر برای کسی سفارش انجام نده و خرده فروشی را کنار بگذار. و فقط برای من قطعه تولید کن.

دوستم می‌گفت با قیمتی که وی پیشنهاد داده بود و یک محاسبه سر انگشتی متوجه شدم که این معامله خیلی به نفع من خواهد بود.

پیشرفتم سریعتر خواهد شد. لذا پذیرفتم. بعد از اینکه سر قیمت به توافق رسیدیم به وی گفتم که لطفا" قرار داد این معامله را بنویسید و یک نسخه هم به من بدهید.

اما با کمال تعجب دیدم که آن مرد سالخورده و با تجربه که همیشه هنگام قسم خوردن می‌گفت، به جدم زهرا (س) قسم ! دستش را به سمت من دراز کرد و در حالی که گردنش را کمی کج کرده بود گفت: تو از من قرار داد می‌خواهی؟ یعنی به من سید، با این محاسن سفید که چندین سال است می‌شناسی اعتماد نداری؟ یک دست به من بده و این قرار داد ما باشد.

دوست ساده لوح من می‌گفت: من دستم را دراز کردم و با او دست دادم و آن شد قرار داد ما. من ساده از اینکه یک پیرمرد چنین حرفی به من بزند خجالت کشیدم و شرم کردم و از نوشتن قرار داد منصرف شدم. خلاصه همان یک دست دادن باعث شد که زندگی من دگرگون بشود!

ننوشتن قرار داد همان و کم شدن سفارشات به آرامی همان. خلاصه زمانی رسید که من دیگر تمام مشتری های خودم را از دست داده بودم. با کم شدن سفارشات و وجود هزینه ها در جای خود، با کوهی از قرض و بدهکاری مجبور شدم کارگاه را جمع کنم. من اکنون یک ورشکسته تمام عیار بودم.

آری عملا" من یک ورشکسته مالی شدم. ضرری که از آن معامله و آن یک دست دادن! به آن کارخانه دار گرگ صفت، متوجه من شد آن قدر زیاد بود که مجبور شدم خانه‌ای که با آن زحمت خریداری کرده بودم را بفروشم. حتی فرش زیر پایم را هم فروختم. عملا" بدبخت و بیچاره شدم!

این سرنوشت کسی بود که با بی فکری و ندانم کاری خودش کار و زندگی خودش را به فنا داد.

به راستی در این داستان چه کسی مقصر است؟ آن پیرمرد کارخانه دار یا اینکه تقدیر و سرنوشت او چنین رقم خورده بود. کدامیک؟ شاید هم خودش مقصر واقعی باشد!

گوسفندی که برای میهمانی وارد گله گرگ ها می‌شود برای قربانی شدن می‌رود نه پذیرائی و خوشگذرانی.

بله مقصر واقعی خودش است. همین دوست من. او بدون اندیشه و حسابگری اختیار و عِنان کار خودش را به دیگری داد. او خودش را قربانی نمود و تاوان سختی داد.

آیا او می‌توانست از زمین و زمان شکایت کند؟ نالیدن او چه معنی داشت؟

البته او نالید. او آنقدر نالید و شکوه و شکایت نمود که کائنات هم یک مجازات برایش در نظر گرفت. او به مدت چند سال دچار بیماری افسردگی مزمن شد و عملا" زمین گیر شد و در بیمارستان بستری گردید.

او که می‌توانست بعد از شکست اول، درس گرفته و مجدداً شروع کند و اشتباهات خود را جبران نماید شروع به ناله و شکایت از زمین و زمان و کائنات نمود.

مدرکی هم نداشت که بتواند به مراجع قضائی شکایت کند. او فقط یک دست داده بود همین. و این یک دلیل مَحکَمِه پسند محسوب نمی‌شد.

یا مثلا" جوان دیگری که با یک تعارف دوست فابریکش به اصطلاح خودش اولین نخ سیگار را تجربه کرده و معتاد شد. جوانی که مغازه داشت. خانه شخصی داشت . او نخواست حرف دوست و رفیقش را به زمین بزند اما راضی شد خودش را تا آخر عمر زمین زده باقی بگذارد.

نتوانست یک نه ساده به زبان بیاورد. اما به آرامی وارد وادی اعتیاد شد. طوری که حتی خودش هم متوجه نشد که چگونه توانست به این راحتی معتاد شده و خانه و مغازه و اتومبیل و از همه مهمتر خانوده خود را از دست بدهد.

مثال‌های زیادی هست که نمی‌توانم همه آنها را بیان کنم چون از حوصله شما خارج خواهد بود.

فقط می‌خواهم بگویم که هیچ کسی جز خودمان مقصر اتفاقات و حوادث ناگوار زندگی خودمان نیست. هیچ کسی را نباید ملامت کنیم. انگشت اشاره خود را همیشه باید به سمت خودمان نشانه بگیریم. این خود ما هستیم که در زندگی تصمیم درست یا غلط می‌گیریم.

اینها بهانه است که اگر آن شخص مرا گول نمی‌زد چنین و چنان نمی‌شد. اگر آن شخص مرا دعوت نمی‌کرد آن اتفاق نمی‌اُفتاد.

بسیارخب. حالا گیریم که یک اتفاق ناگوار رخ داده است. حالا چه باید کرد؟

(برای مشاهده مطلب" چگونه جلوی اتفاقات ناگوار را بگیریم، اینجا کلیک کنید).

آیا باید مانند آن دوست من که کارگاه خود را از دست داد بنشینید و ناله و فغان سر بدهید و بعد هم افسرده بشوید.

یا اینکه باید فکری نو و اندیشه‌ای در سر ایجاد کنید و ضمن اینکه از آن اتفاق درس عبرت می‌گیرید مجددا" شروع به کار کنید.

در گوشه‌ای نشستن و دیگران را مقصر اشتباهات خود قَلمداد کردن کاملا" بیهوده است. کسی دلش به حال من و شما نخواهد سوخت. اشتباهات خود را تکرار نکنید. از روش سعی و خطا استفاده نکنید. از تجربیات و آموخته‌های دیگران استفاده کنید تا آن اشتباه تکرار نشود. ( رَه آن رُو که رَه رُوان رفتند).

ببینید که در کدام قسمت‌ها مرتبک اشتباه شدید. کجای کارتان ایراد داشته است؟ چه کارهایی را باید انجام می‌دادید که ندادید. چه کارهایی را نباید انجام می‌دادید که انجام ندادید. و حالا نتیجه اش شده این.

اتفاقات و حوادث زندگی خودتان را مدیریت کنید. گذشته هرچه بوده تمام شده. به جای ناله و شکوه و شکایت درس بگیرید. اشتباهات خود را اُلگوی زندگی خود قرار بدهید و دوباره حرکت کنید.

از هر جائی که می‌توانید شروع کنید. مهم نیست که الان کجای این راه هستید.

مهم حرکت است. اگر مسیر درست باشد ممکن است کمی طول بکشد اما بلاخره به انتهای جاده خواهید رسید.

اما اگر در گوشه‌ای بنشینید و به رهگذران نگاه کنید و زانوی غم بغل بگیرید و هیچ حرکتی نکنید قطعا نابود خواهید شد. شک نداشته باشید.

حتی یک دریاچه هم اگر آب آن کم و زیاد نشود پس از مدتی راکِد شده و خواهد گندید. اما یک جریان آب باریک، حتی به اندازه شیر آب جاری و مستمر باشد هرگز نخواهد گذاشت که آب آن دریاچه تبدیل به مرداب بشود.

اگر گنج قارون هم داشته باشید و در یک جا بنشینید و  حرکت نکنید محکوم به شکست هستید.

خیلی ها عادت کرده اند هنگام مواجه شدن با مسائل زندگی فقط ناله وشکایت سر بدهند. خوب من اگر از این همه بی مهری کائنات، شکایت می‌کنم و از نداری و بدبختی خودم ناله سر می‌دهم پس این افرادی که در کنار من با بهترین موقعیت و شرایط در حال زندگی کردن هستند از کجا آمده اند؟ آیا آنها از فضا آمده اند؟

آنها هم مثل من و شما هستند. اما زندگی و اتفاقات آن را، مدیریت می‌کنند. اگر نتوانید زندگی و اتفاقات آنرا مدیریت کنید محکوم به شکست هستید.

به جای ناله و شکایت سر دادن تلاش کنید در هر موقعیت و جایگاهی که هستید به اندازه خودتان برای پیشرفت و موفقیت خودتان زحمت به خود بدهید.اما ناله و شکایت سر ندهید.

تحت هیچ شرایطی از زندگی و وضع موجود خود ناله نکنید. تحت تاثیر سخنان عده ای که عادت کرده اند فقط ناله و شکایت کنند قرار نگیرید.

نتیجه ناله و شکایت‌های شما گریبان خودتان را خواهد گرفت نه آنهایی که شما را تحت تاثیر قرار داده‌اند. افرادی که در همه حال، شکوه و شکایت سر می‌دهند به نوعی از زندگی نا امید هستند. آنها نه به خود ایمان دارند نه به خدای خود.

آنها به هیچ عنوان به داشته‌های با ارزش خود نمی‌اندیشند. آنها فقط به چیزهایی که ندارند فکر می‌کنند. داشتن اینگونه تفکر موجب می‌شود که آن چه اکنون در اختیار دارید را هم از دست بدهید.

به جای اینکه دائما" ناله و شکایت سر بدهید کیفیت اتفاقات زندگی خود را مدیریت کنید.

مراقب سخنان و افکارتان باشید.

مراقب احساسات منفی و مثبت خود باشید.

به جای اینکه دائما" به زمین و زمان دشنام بدهید و بنالید مراقب باشید که سخنان و جملات منفی و ناامید کننده از دهانتان خارج نشود.

به قول حضرت عیسی (ع) از سخنان تو بر تو حکم می‌شود. مراقب آنچه به زبان می آورید باشید. سخنان تو سرنوشت تو را رقم می‌زند.

سخنان منفی و ناامید کننده کیفیت اتفاقات زندگی تو را به شدت خراب می‌کند. احساس تو را خراب می‌کند. انگیزه تو را برای انجام کارهای دیگر از بین می‌برد.

موفقیت نیاز به تلاش و زمان دارد. به جای نالیدن، آرام باش و تلاش کن. به کار معمولی خودت ادامه بده.

اگر الان از شرایط موجود رضایت نداری اشکالی ندارد این نتیجه گذشته توست. حالا می‌خواهی آینده هم مثل گذشته و الان تو باشد یا نه؟

اگر نمی‌خواهی چنین باشد باید افکار و گفتار و احساست را تغییر بدهی.

اصلا" خرجی ندارد. بابت این کارهایی که می‌توانی بکنی و کیفیت اتفاقات زندگی را بهبود ببخشی و در نهایت سرنوشت خودت را زیبا رقم بزنی، هیچ پول و هزینه‌ای نباید پرداخت کنی. کاملا" رایگان است. تو فقط باید مراقب باشی افکار منفی و ناامید کننده وارد ذهنت نشود.

مراقب باشی که هر سخنی را به زبان نیاوری. تو اجازه نداری هر حرفی را بشنوی. تو اجازه نداری هر چیزی را ببینی. اگر مراقب احساست بودی و اجازه ندادی کسی آنرا خراب کند آنگاه کیفیت اتفاقات زندگی تو به بهترین شکل ممکن رخ خواهد داد. میگویی چگونه؟

( برای مشاهده مطلب، چگونه می‌توان اتفاقات خوب را به زندگی جذب کرد اینجا کلیک کنید).

ببینید وقتی که شما عادت کردید که زیبا سخن بگویید و خوب فکر کنید قطعا" آدم شادی خواهید بود. چرا که شما با به زبان آوردن سخنان زیبا و افکار خوب و مثبت، انرژی مثبت تولید می‌کنید و احساس و حالتان خوب می‌شود.

در نتیجه پیامهایی که به کائنات ارسال می‌کنید همه مثبت و زیبا هستند. کائنات هم به نسبت کیفیت پیامهای ارسالی از طرف شما، کیفیت اتفاقات زندگی شما را به بهترین شکل ممکن رقم می‌زند.

پس اگر می‌خواهید آینده بهتری داشته باشید ضمن اینکه باید آرام باشید باید روی گفتار و افکار و خصوصا" احساسات خود هم مسلط باشید.

خوب شدن کیفت اتفاقات زندگی باعث می‌شود که شما به نوعی خوش شانس جلوه کنید. یعنی اینکه اتفاقاتی در مسیر زندگی شما رخ می‌دهد که شما را غافلگیر  خواهد کرد.

 انرژی مثبت شما اتفاقات خوب را سر راهتان قرار می‌دهد.

ایده های خوب و ارزشمند سراغتان می‌آید. پیشنهادات خوب می‌شنوید.هدیه و پاداش دریافت می‌کنید و هزاران اتفاق دیگر که در این مسیر شما را همراهی خواهد کرد.

قسمت دیگری از این اتفاقات خوب که نصیب شما می‌شود این است که اتفاقات و پیش آمدهای ناگوار را تجربه نمی‌کنید.

این خودش یک امتیاز خیلی ارززشمند است. شما بابت بیمارستان و دارو هزینه نمی‌کنید. وقت گرانبهای شما در مسیر مطب دکتر و داروخانه تلف نمی‌شود.

در مسیر دادگاه و پاسگاه رفت و آمد نمی‌کنید. تصادف نمی‌کنید. اتومبیل شما به راحتی خراب نمی‌شود. شاید باور نکنید اما این تفکرات و احساسات مثبت و زیبا حتی روی میزان مبلغ قبض آب و برق و گاز و تلفن شما هم تاثیر خواهند گذاشت.

زندگی شما پُر برکت خواهد شد. پول و مقدار دارائی شما شامل برکت الهی شده و هرگز ته نمی‌کشد. فرزندان شما حوادث ناگوار را تجربه نمی‌کنند.

پدرو مادرتان از شما رضایت خواهند داشت و همواره دعاگوی شما خواهند بود.

وجود این اتفاقات خوب و زیبا خودش یک نعمت ارزشمند است. کائنات وظیفه دارند که کیفیت اتفاقات زندگی ما را با افکار و احساسات ما هماهنگ کنند.

یعنی کیفیت اتفاقات زندگی ما در آینده باید دقیقا" مانند افکار و احساسات و گفتار زمان حال ما باشد. این یک قانون است.

کائنات این کارها را بدون اشتباه به خوبی انجام می‌دهند. حتی به شوخی از به زبان آوردن سخنان منفی و ناامید کننده خودداری کنید.

حتی به شوخی از ناله و شکایت دست بردارید. ضمیرناخودآگاه  و کائنات شوخی سرشان نمی‌شود. آنها نمی‌توانند تشخیص بدهند که شما در حال شوخی کردن هستید.

کائنات، نمی‌تواند بفهمد که شما از گفتن این سخنان چه منظوری دارید. آنها فقط آن احساس را دریافت کرده و عکس‌العمل نشان می‌دهند.

مولوی چقدر زیبا به این موضوع اشاره کرده است. آنجا که مجازات ناسپاسی و نالیدن را در آتشی در نیستان اینگونه بیان می‌کند:

نِی به آتش گفت کین آشوب چیست؟      مَر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟

گفت آتـــــــش  بی سَبَب افـــــــروختم      دعوی  بی معنیت   را  ســــــــــــوختم

( برای مشاهده قطعه آتشی در نیستان مولانا با صدای شهرام ناظری اینجا کلیک  کنید).

نی به شدت می نالید و فغان سر داده بود. از زمین و زمان شکایت داشت.

"بشنو از نی چون حکایت می کند  وز جدائی ها شکایت می‌کند".

کار نی شکایت و نالیدن بود و آتش پاسخ او را در قالب مامور کائنات داد.

"بی سبب افروختم. دعوی بی معنی ات را سوختم".

آتش به نی گفت: دلیل خاص و مشخصی دارد که در حال سوزاندن تو هستم. من با تو هیچ خصومتی ندارم. اما وظیفه دارم که پاسخ این همه ناله و شکایت تو را بدین صورت بدهم. آن همه ناله و شکایت برای چه بود؟

آیا تو گرفتار آتش بودی که چنین می‌نالیدی؟

خوب، الان وقت نالیدن است. آن ناله‌های تو الان نتیجه داده است. ناله‌های تو الان معنا پیداکرده است. آن ناله و شکایت‌های تو، به خاطر دریافت این آتش بوده است. با ناله‌هایت به نوعی از من می‌خواستی که خلاصت کنم.

از این  وضع نجات پیدا کنی. من هم به خواسته تو اجابت کردم و از آن وضع تو را خلاص کردم. اکنون دیگر تو نیست و نابود شده‌ای.

کائنات عالم آن ناله‌ها را به  نوعی یک درخواست تلقی می‌کند. ناله‌ها برای کائنات، یک تعریف خاصی دارد.

کائنات برای هر ناله و گفتار و احساس منفی ویاس آلود یک مجازات مخصوص به خود آن را دارد.

مجازات نالیدن ها و ناسپاسی ها، مانند مجازات نی و آتش است.

اتفاقات زندگی ما آدمها هم چنین است. وقتی شروع به ناله و شکایت و ناسپاسی می‌کنیم آتشی در قالب اتفاقات و حوادث ناگوار به سراغمان ارسال می‌کند. بعد می‌گوید: الان وقت نالیدن است. الان وقت شکایت است، چون یک دلیل مُوَّجَه وجود دارد.

برای نالیدن حتما" باید دلیل موجهی برای کائنات وجود داشته باشد. دلایل ما برای کائنات قابل قبول نیستند. از نظر کائنات، نالیدن نتیجه اتفاقات و حوادث بسیار وحشتناک و غم انگیز است.

عکس آن هم درست است. وقتی شما می‌خندید و قتی شاد هستید، وقتی مثبت اندیش هستید، آنگاه انرژی مثبت تولید می‌کنید و به کائنات ارسال می‌نمایئد.

کائنات به تَصوّر اینکه در زندگی شما اتفاق خوشایندی رخ داده است نگاهی به وضعیت موجود زندگی شما میکند.

وقتی که ببیند اتفاق خاصی در شرف رخدادن نیست آنگاه باید کیفیت اتفاقات زندگی شما را با کیفیت افکار و احساسات شما یکسان نماید. بعبارتی معادل سازی کند.

لذا در ادامه زندگی شاهد اتفاقات خوب و خوشایندی می‌شوید که تماما" نتیجه همان افکار، گفتار و احساسات خوب شماست که به کائنات ارسال نموده اید.

مدتی امتحان کنید. به این شیوه زندگی کنید. اتفاقات و حوادث زندگی خودتان را مدیریت نمایئد. آنگاه خواهید دید که قدرت و امکانات بالقوه شما خودشان را آشکار خواهند نمود.

 حضور در انواع سیمنارها و خواندن کتاب های مختلف موفقیت، به تنهایی هیچ فایده‌ای نخواهد داشت، اگر ابتدا خودتان را آرام نکنید و به افکار و گفتار و احساسات خودتان کنترل نداشته باشید.

شما تا اتفاقات و حوادث زندگی  خودتان را نتوانید مدیریت کنید هرگز هیچ کسی و هیچ چیزی نمی‌تواند تغییری در زندگی شما ایجاد کند.

حتی حضور در کلاس های خصوصی انتونی رابینز هم نمی‌تواند در این شرایط معجزه کند. (برای مشاهده بیوگرافی انتونی رابینز اینجا کلیک کنید).

شاد باشید با هرچه که در اختیارتان است. ضمیرناخودآگاه و کائنات را گول بزنید. بگذارید آنها تصور کنند که اتفاقات خوشایندی در زندگی شما رخ داده که شما خوشحال و شاد هستید. ( برای مشاهده مطلب آیا می‌توان کائنات را فریب داد اینجا کلیک کنید).

بگذارید با این باور و احساس در وجود شما، کائنات اقدام به بهبود کیفیت اتفاقات و حوادث زندگی شما به بهترین شکل ممکن کنند.

این کار هیچ خرج و هزینه‌ای ندارد اما سرنوشت شما را به بهترین شکل ممکن رقم می‌زند.

پایان

 

 

ارسال نظر برای این مطلب

نام
ایمیل (منتشر نمی‌شود)
وبسایت
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B :S
کد امنیتی
رفرش
کد امنیتی
نظر خصوصی
مشخصات شما ذخیره شود ؟ [حذف مشخصات] [شکلک ها]
درباره ما
Profile Pic
وبلاگ احساس آرام می خواهد بگوید که در این جهان هیچ رویدادی تصادفی رخ نمی‌دهد و هر پیش آمدی نتیجه سخنان،افکار و خصوصا" احساسات مثبت یا منفی ما است که در قالب اتفاقات و حوادث خوشایند یا ناخوشایند در زندگی ما پدیدار می‌شوند.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از مطلب های سایت راضی هستید ؟


    آمار سایت
  • کل مطالب : 104
  • بازدید امروز : 236
  • بازدید کلی : 2,953,624