اصلا" نگران خوشبختی نیستند. استرسی ندارند. آنها به پدر و مادر خود اطمینان و ایمان کامل دارند. آیا ما به همان اندازه به خدای مهربان خود ایمان داریم؟ آنها با آرامش درسشان را میخوانند و بازیهای بچهگانه خود را انجام میدهند. روز را شب میکنند و شب را روز. بدون اینکه کوچکترین دغدغهای داشته باشند. آنها به معنای واقعی کلمه آرامش دارند.
پیرامون بچهها همان مشکلات و حوادثی وجود دارد که برای ما بزرگترها قابل لمس است و همواره نگرانشان هستیم. اما کودکان هرگز به نگرانی فکر نمیکنند. آنها فقط در لحظه اکنون به سر میبرند.
ما بزرگترها خوب است گاهی نحوه آرام زندگی کردن را از کودکان بیاموزیم. کودکانی که ما را میبینند و گاهی هم احساس میکنند که ما نگران هستیم. اما باز خودشان را با بازیچههای بچهگانه خود مشغول میکنند. گویی اصلا" در این عالم نیستند. ما بزرگترها همواره برای خودمان دغدغههایی داریم. همیشه دلهره و استرس های جورواجوری برای خودمان میسازیم و خود را مشغول آنها میکنیم.
انگار اصلا" ما علاقه داریم که نگران باشیم. انگار عادت کردهایم که مسائل و مشکلاتمان را با دیگران مقایسه کنیم. دارایی و ثروتمان را با دیگران مقایسه نمائیم. سلامتی و زیبایی ظاهری خود را با دیگران میسنجیم. همین سنجش با دیگران باعث میشود که ما همیشه احساس ضعف و ناتوانی و کمبود کنیم.
زیرا که خداوند مهربان همه ما آدمها را منحصر به فرد خلق فرموده است. هیچ کسی مانند دیگری نیست. پس چگونه است که ما همواره دوست داریم شبیه دیگران بشویم یا مانند آنها زندگی کنیم.
اگر کمی اندیشه کنیم و به آنچه در اختیارمان است توجه نمائیم آنگاه متوجه میشویم که ما خیلی چیزهای با ارزشی داریم که اصلا حواسمان به آنها نیست. دقیقا" به چیزهایی که نداریم متمرکز میشویم. همین امر باعث میشود که ما همواره غصه نداشتههایمان را بخوریم.
وقتی که ما نگران میشویم ضمیرناخودآگاه ما به صورت خودکار تصور میکند که اتفاق بدی افتاده است. ضمیرناخودآگاه با ارتباط عجیب و شگفت انگیزی که با کائنات دارد با ایشان تماس برقرار میکند و اظهار میدارد که مثلا" فلان شخص به شدت نگران و ناراحت است. گویی اتفاق بد و ناخوشایندی را تجربه میکند.
کائنات عالم بعد از بررسی متوجه میشوند که این شخص هیچ گونه مشکل خاصی ندارد و درحالت عادی به سر میبرد. نه تصادفی نه بیماری و نه گرفتاری خاصی که باعث این همه دلهره و اضطراب و ناراحتی او شده باشد وجود ندارد. لذا کائنات به این نتیجه میرسند که چون این شخص هیچگونه مشکل و مسئلهای ندارد با توجه به نوع احساسی که از ضمیرناخودآگاهش دریافت شده است مبنی بر ناراحتی و وجود مشکلات فراوان، پس باید زمینه ایجاد فرآیند این نوع احساس منفی را برایش فراهم نمود.
به همین خاطر کائنات هماهنگ باهم، اتفاقی ناخوشایند را برای این شخص تدارک میبینند. این شخص ناگهان حادثه و اتفاقی بد را تجربه میکند. این بار دیگر به صورت واقعی ناراحتی و دلهره و مصیببت را تجربه مینماید. پس از مدتی، ناله و شکایت سر میدهد که ای خدا چرا من؟ چرا من باید این اتفاق را تجربه نمایم؟
غافل از اینکه خود این شخص با اظهار ناراحتی و شکایت و داشتن حس دلهره و استرس و نداشتن احساس شکرگزاری از شرایط موجود خود، این حوادث را جذب و دریافت نموده است.
خوشبختی در درون افکار و ذهینت و باورهای خود شماست. بیرون از خودتان دنبالش نگردید. خوشبختی پول نیست. خوشبختی ثروت نیست. خوشبختی داشتن امکانات آنچنانی نیست. خوشبختی فقط یک احساس است. شما هر وقت که بتوانید احساس شکرگزاری و قدردانی از نعمتهایی که د راختیارتان است را داشته باشید همان دم خوشبخت هستید.
شما فقط با داشتن احساس شکرگزاری است که میتوانید خوشبختی را احساس کنید. احساس رضایت داشته باشید. شما هم تلاش کنید. قطعا" به میزان تلاشتان دریافت میکنید. (بخواهید تا داده شود) اما حسرت کسی را نخورید. نفرت نداشته باشید. حسادت نکنید. اینها انرژی های منفی قدرتمندی هستند که میتوانند احساس خوشبخت بودن را از شما بگیرند.
همیشه به داشته هایتان فکر کنید. همیشه از خدای مهربان تشکر کنید. گاهی اوقات که تنها میشوید با خدای خودتان حرف بزنید و از او با صدای بلند یا آرام تشکر کنید. بگوئید ای خدای مهربان دوستت دارم. میدانم که تو آگاه و بینا هستی به تمام امور من. میدانم که تو بیشتر از هرکسی دیگر مرا دوست داری. میدانم که هر لحظه حواست به من هست و مراقب من هستی. پس بهترینها را همواره برای من و اطرافیانم قرار بده همانطور که تاکنون قرار دادهای.
ممنون و سپاسگزارم ای خدای مهربان
طوری با خدای خود حرف بزنید که انگار با دوست صمیمی و نزدیک خود صحبت میکنید. برای چه از او فاصله میگرید و به استرس و ناراحتی و دلهره پناه میبرید؟ مگر بهتر از او کسی را میتوانید بیابید که بتواند به شما کمک و لطف کند؟ به نظر میرسد که والدین و معلمان ما خدا را آنگونه که هست به ما معرفی نکرده اند. خدا بینهایت مهربان است. خدا بینهایت بخشنده است. آنقدر بخشنده و مهربان است که حتی ما نمیتوانیم در ذهن خود تصورش را داشته باشیم. مهاتما گاندی میگوید، خداوند مهربان تر از آن است که حتی تنبیه و مجازاتی برای ما در نظر بگیرد. اگر هم اتفاقی به ظاهر ناگوار برای ما رخ میدهد به خاطر پالایش ماست نه مجازات. گاهی اوقات ممکن است بگوئید که من خیلی خدا را صدا میزنم اما اصلا انگار هیچ خیری نیست.
خوب این دقیقا" به خاطر آنست که شما اصلا" حس شکرگزاری ندارید. وقتی دائما" در حال ناله و شکایت هستید به صورت اتوماتیک از نعمتها و زیباییهایی که در اختیارتان است فاصله خواهید گرفت. ناله و شکوه و شکایت به نوعی بیان عدم اعتماد به خداست.
نباید فراموش کنید که خداوند مهربان، این جهان را قانونمند آفریده است. هرکسی که بتواند بیشتر شکرگزاری کند و احساس خوب بیشتری داشته باشد از بابت هر آنچه که در اختیارش است آنگاه بیشتر دریافت خواهد نمود. تلاش کنید و پشتکار داشته باشید برای رسیدن به اهداف و خواسته هایتان، اما درحین انجام این کار هر لحظه از خدای مهربان تشکر و قدردانی کنید. آنگاه خواهید دید که خوشبخت ترین انسان روی زمین هستید.
خوشبختی خودتان را به پول و ثروت و چیزهای مادی گره نزنید. زیرا تمام اینها موقتی هستند. هر لحظه ممکن است آنها را از دست بدهید. پس اگر خوشبختی شما در گروی آنها باشد لذا با رفتن آنها شما نیز بدبخت خواهید شد. خوشبختی خود را به چیزهایی گره بزنید که در درون خودتان است نه بیرون از شما. زیرا که هیچ کسی به جز خودتان به درون شما دسترسی ندارد تا بتواند خوشبختی شما را از شما برباید.
پایان